اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

رضایت والدین

يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۲ ب.ظ
 
پریشب یه خواب دیدم. می دونید چند روز پیش تو گروه مجازی فامیلی، که از بعد از این ماجرا ها روابط خیلی کمرنگ شده توش و سعی می کنم فقط جهت انجام صله رحم توش باشم و گاهی پیامی بدم ، یکی از دختر خاله ها پستی گذاشت از آیت الله بهجت در مورد رضایت والدین و اینکه اگر رضایت والدین رو نداشته باشیم به جایی نمی رسیم. با توجه به جو گروه انگار پیام رو خطاب به من داده بود. والدین من هم که قهرند هنوز.
پریشب خواب دیدم که وارد مجلسی شدم. انگار مجلس ختمی، عزایی ... ، بود که همه خانمها سیاه پوشیده بودند مادرم  هم بود.دو تا بچه کوچیک ، خیلی کوچیک ، مثل نوازد، بغلش بود و ازشون مراقبت می کرد. تو خواب انگار بچه هایی بودن که وطیفه داشت در مقبلشون مثلا بچه های خواهرم یا خودش .... (البته در واقعیت چنین نیست) به من هم محل نمی زاشت و اخم می کرد و کار خودش رو می کرد ... . رفتم دستشویی وضو بگیرم وقتی برگشتم دیدم پسر کوچیکم نیست ، البته تو خواب خیلی کوچکتر از الان بود. بعد خاله صدیقم رو دیدم ( خاله صدیقم چند سال پیش فوت کردند.خدا بیامرزدش) . خاله ام گفت بچه ام دم سراشیبی پارکینگ بوده که گرفتدش اوردش خونه و خدا رو شکر به  خیر گذشته... مادرم هم اونجا بود . گفتم یعنی اونقدر ناراحتی و ... که نمی شد مراقب بچه باشی و ...  مادرم باز محل نمی زاشت و اخم کرده بود.  و ... . حالت گریه داشتم .به مادرم   گفتم نگاه کن تعدد زوجات اشکال نداره و رضایت  والدین در این نیست. می گفتم اگر والدین بگن نماز مستجبی نخون حرف والدین رو باید گوش داد اما اگر بگن نماز نخون نباید گوش داد و من باید حرف شوهرم رو گوش بدم و .... . بعد انگار خاله ام یه کتاب نشونم داد وبهم داد با جلد آبی روشن که پشت اون حدیثی با همین مزمون بود انگار. داد برای اثبات حرفم و اینکه نشون مادرم بدم .بعد خاله ام  به من می گفت که کارت درست بوده و نگران نباش و.... رضایت والدین در این مورد نیست. کتاب رو گرفتم جلوی مادرم و می گفتم نگاه...و همون مطالب رو گفتم اما مادرم توجه نمی کرد و اخم کرده بود و روش رو برمی گردوند ومشغول  بچه ها می کرد خودشو. بعد انگار اومدم با خاله درد دل کنم که یکدفعه یادم اومد خاله ام فوت کرده، انگار فهمیدم خوابم یا حس کردم ممکنه خاله از پیشم بره. دستشو گرفتم و گریه می کردم. گفتم خاله من می دونم تو مردی ... خاله ام لبخندی زد.کمی درد دل کردم . خاله ام کارم رو تائید  کرد و گفت کارت درست بوده .
)به تازگی فرزند هاشم پسر دایی ام که یه طفل ۲ ساله بود فوت کرده . دو هفته ای می شه)
در آخر خاله ام گفت از وقتی اومدم اینجا فقط بچه هاشم بوده که اومده پیشم،  تو این مدت شخص دیگه ای فوت نکرده ؟ کیا فوت کردن؟ 
من داشتم فکر می کردم که سریع بگم، که  با صدای همسرم و صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم .
تو این مدت خیلی ها فوت کرده بودند ولی انگار خاله خبر نداشت.... 
خوابم یه حالت  رویای صادقه داشت. می دونید مرده ها وقتی یکی می میره می رن پیشش و از زنده ها خبر می گیرن . بعد اگر اون فرد بگه فلان کس خیلی وقته  مرده،  می فهمن جایگاهش خوب نبوده که بتونن ملاقاتش کنن و ... بعد هم که خوابیدم خواب  می دیدم این خواب رو برای مادر و خاله ام تعریف می کردم...
برای جمعه گذشته برای برنامه توقف ممنوع بریم ضبط . برای برنامه تعدد زوجات . کلرشناس  آقای قاسمیان بود و چند  تا مخالف و من به عنوان موافق به عنوان مناظره  کننده. اما مرتب بهونه آوردند که نشه و موفق نبودند و اخر سن رو بهانه کردند! نمی دونم چرا کارشناس بررسی حکم خدا رو یه مخالف قرار می دن!!!!
 
خدایا عاقبت همه مون رو بخیر کن
  • همسر اول

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی