اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

عقد همتا

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۳۵ ب.ظ


تو این چند وقت کلی ماجرا داشتیم. قرار بود بریم برای مراسم رسمی همتا که ماشین خراب شد و چندین روز رفت تعمیرگاه. همین طور مرتب عقب افتاد. تا اینکه بالاخره چهارشنبه ساعت ۱۱ عازم شیراز شدیم.
شب قبل سرویس خواب رو جابجا می کردم و سرویس های جدید رو باید می چیدیم و سیستم اتاقها ... که نرسیدم همه را انجام دهم اما خواستم حداقل یک اتاق خواب آماده باشه برای ورود همتا و .... . خیلی بالا و پایین کردم. زانو درد بسیار شدید گرفتم که دردش امان نمی داد. شب از دردش چندین  بار از خواب بیدار شدم . پسر کوچکم هم که از وقتی از شیر گرفتمش شبها چند بار بیدار می شه و گریه می کنه و .. . باید بغلش کنم راه ببرمش و ... . خیلی بهونه می گیره. خلاصه شب های پر دردسر و روزهای پرکاری داشتیم.توی راه هم پام خیلی درد می گرفت و خشک می شد. رو زمین نمی تونم بشینم.😐 اصلا روز قبل از شیراز یه روز خاص بود . کمد افتاد و بچه ها زیرش اونو نگه داشتند و من تخته ها رو بگیرم ، همسر کمرش گرفت و ظرف شکست و عصبانیت و چندین اتفاق دیگه انگار بدجور چشم خورده بودیم .
وقتی اومدیم شیراز رفتیم امارت قاجاریه. جای قشنگی بود. ولی شب و اذیت پسر کوچک و بارون باریدن اون یکی و صبح هم گریه و بهونه شدید پسر کوچیکه و ناراحتی باباش از این اوضاع و کوزه ای که شکست و ... . 
چند روز قبل ،وقتی با همسر رفته بودیم خرید،به همسر گفتم یه سبد مخصوص عروس برای همتا بخریم و چادر  . و خریدیم. قرار شد یه حلقه هم براش بخریم از شیراز؛ ولی متاسفانه پنج شنبه ها بازار طلای شیراز بسته بود!
خلاصه با یه جعبه شیرینی و چادر ،رفتیم خونه همتا. پنج شنبه شب . خانه خیلی ساده تر از اون که فکر می کردیم.ساده و صمیمی و با صفا. یاد خونه خاله صدیق افتادم و خونه مادر بزرگ شوهر. دو مادر همتا ،خیلی مهربون و شیرین بودند . و بردارانی محترم و برادرزاده بسیار گل. نشستیم و حرف زدیم. همون شب هم همسر خطبه عقد دائم رو خوند. جالب اینکه اصلا صحبت مهریه نشد. خود همسر با همتا مهریه رو هماهنگ کرده بود، ولی تو مجلس صحبتی نشد.تو هنگام عقد، هم همسر و هم من حس غریبی داشتیم. خدا رو شکر کردیم دعا کردیم و .... . صبح زود بعد از نماز ،همتا و همسر رفتند شیراز تا یکسری وسایل همتا رو بیارن خونشون و اتاقش رو تحویل بدند . بعد از ظهر اومدند . قرار شد همتا یسری وسایل رو جمع کنند و فرداش صبح زود برگردیم قم. مادر همتا به من گفت رسمتون برای جهاز چیه؟ گفتم هیچی حاج خانم لازم نیست . همه چیز هست... خیلی نگران دخترشون بودند به من می گفتند که بعد خدا و ائمه به تو می سپاریمش مواظبش باش و مثل خواهر باشید و ... . گفتم حتما ان شاءالله.
خیلی خوشحالیم . همتا دختر خیلی خوبیه . و خانواده اش. واقعا دوسشون دارم
  امیدوارم خدا برای همه خیر بخواد بتونیم با هم خواهرهای خوبی باشیم و به قرب الی الله برسیم

 

و امروز راه افتادیم برای قم. دیشب همتا خوابش نمی برد. همش بیدار بود. به نظرم دلتنگی و استرس داشت. موقع خداحافظی اشک تو چشمان مادران همتا بود و دلواپسیی که برای دخترشون داشتند..‌‌. . برام جالب بود، طفلی ها خیلی نگران دخترشون بودند. بردارانش می گفتند ان شاءالله خوشبخت بشی. مادرانش می گفتند با هم خوب باشید و مثل خواهر باشید و دنیا دو روزه ....

 

همونطور که خانواده همسر اول ناراحت و نگرانن ، خانواده همسر دوم هم نگرانن . نگران خوشبختی دخترشون با یک زندگیی که قطعا تصورش رو نمی کردند اینگونه باشه. اما امیدوارم بهتر از حالت تک همسری زندگی پیش بره و موجب رضایت  خداوند و صاحب الزمان عج و ائمه  اطهار بشه و رشد و قربمون.

الهی امین

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۵/۱۹
  • ۳۲۷ نمایش
  • همسر اول

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی