صحبت با والدین
با والدین مون صحبت کردیم
اول با پدر صحبت کردم
چند ساعت مکالمه طول کشید
پدرم در نهایت گفت که کارمون کاملا اشتباهه. ولی تصمیم با خودمونه.
گفتش که بهتره اگه میخوای کار خیری بکنین کار دیگه ای بکنید.
که این همه آدم نیازمند هست ، این همه کارهای خیر هست که میتونید انجام بدید. این کار رو نکنید. این کار به زندگی تون لطمه میزنه. اگر که مثل خودتون پیدا میکردید خوب بود ولی مثل خودتون پیدا نمیشه ....
قطعاً صدمه می بینید...
اشتباه می کنید...
شیطان شما را گول زده...
چیز خورت کردن....
گفتم اگر یکی به دست کمک دراز کنه و شما مطمئن باشید به کمکت نیاز داره کمکش نمیکنی؟
گفت چرا
گفتم خوب اگر که ما بگیم که به اون کمک نکن برو یه کار خیر دیگه بکن گوش می کنی
گفت نه.
گفت ولی این کاری که داری می کنی بهت صدمه میزنه
اگر که ۲ درصد حتی احتمال ضرر و صدمه می دی عقل سالم می گه نباید این کار رو بکنی
اگر که این اشتباه رو بکنی یک عمر وبال گردنته...
گفتم می دونم. انشالله که اینطور نمیشه ولی خدا میگه که از مال و جان تون باید انفاق کنید تا به قرب الی الله برسید.
من می دونم الان دختران زیادی هستند که به تاهل ، به زندگی مشترک نیازمندند
اگر اون عده ای که توانایی دارند این کار را انجام بدهند مشکل این افراد جامعه حل میشه .ما نمیتوانیم در مقابل اینها بی تفاوت باشیم.
اگر شما ببینید که یک مقداری آب داری و دیگری آب نداره یا آبی که داره مسموم است، آیا از آب خود به او نمی دهی؟
اگر در جاده در حال رانندگی هستید ،در حالی که ماشین پر است ، ببینی کنار جاده افرادی بدون وسیله ایستادهاند آیا آنها را سوار نمی کنی؟ حتی اگر از جای شما تنگ شود؟
مادرم سخت تر قبول می کرد یعنی از همون اول می گفت زندگی خودتونه ولی ناراحت بود و ...
در نهایت گفتند که زندگی خودته ، خودت میدونی .ولی به نظر ما کار اشتباهی می کنی.
این کاریه که فی النفسه خوب هست اما نه برای جامعه امروزی که وجهه اجتماعی خوبی نداره...
سخته اما اگر که میخواهید این کار را انجام بدهید باید آدم خوبی مثل خودتون باشه. آدم خوبی باشه که به خاطر خدا زندگی کنه و هم چنین آدمی امروز پیدا نمیشه!
گفتم شما دعا کن ان شاءالله که پیدا میشه ... ما هم اگر که همچین آدمی پیدا نشه تعدد نمی کنیم.
با مادرشوهرم هم صحبت کردیم
قبول نمیکرد
خیلی خیلی ناراحت شد. میگفتن مثل خانم اولت پیدا نمیشه این کارو نکن زندگیت رو به هم نریز.
خیلی صحبت کردیم . خیلی خیلی صحبت کردیم. گفتم خودت رو بزار جای اینجور افراد
بدون بچه
تنها بودن
افسردگی
در نهایت با اکراه ایشون هم قبول کرد.
امشب برای اولین بار با همتا صحبت کردم
از دغدغه هامون گفتیم
همتا گفت رضایت من براش خیلی مهمه. اون زمانی هم که می خواستن محرم کنن قبلش جهت اطمینان خاطر گفته بود و من بهش ویس داده بودم که مطمئن باش.
گفت دوست داره من مثل خواهر نداشته باشم.منم گفتم همتا رو همیشه مثل خواهر می دونستم.
آرزوی درک متقابل کردیم برای هم.
امیدوارم همه چیز به خیر بگذره
امیدوارم هرگز صدمه نبینیم و سراسر خیر و نیکی باشه زندگیمون
الحمدلله اگر چه سخت ولی خدا را شکر همه چیز تا حدی به خیر گذشت.
امیدوارم باقی روند نیز به بخیر باشه
- ۹۸/۰۳/۲۶
- ۱۵۵ نمایش