نگرانی
چند روز دیگه می ریم شهر همتا برای مراسم رسمی و اینکه دیگه ان شاءالله برای همیشه بیاد با ما زندگی کنه.
تو این مدت با مادر شوهر خیلی حرف زدم. گفتم همتا دختر خوبیه و ... . گفتم نگرانه که شما می پذیریدش یا نه. بهش گفتم شما چه زن خوبی هستی و ... . مادرشوهرم خندید. تائید کرد. اگر چه نگرانی هایی هم داره. گفتم خودت ببینیش خیالت راحت می شه و خدا رو شکر می کنی. از طرفی گاهی یه نکاتی آزارمون می ده. دلم می خواست تو مراسم اینها رو به همتا بگم.
اگر چه می دونم اینجا اینا رو می خونه.
بگم ما برای این ازدواج خیلی کارها کردیم . خودت می دونی. با سختی خانواده شوهر رو راضی کردیم. جاریم اینا که هنوز نمی دونن و حتی با شوخیش هم خیلی ناراحت می شه. فامیل من ... . مادرم اینها که هنوز همون طورند. ما زندگی مون و اینده بچه ها و حرف مردم و اجتماع رو در روبرومون داریم... ازت می خوام فقط مطمئن باش و چند وقت دیگه به هر دلیل جا خالی ندی و دشمن شاد نشیم. بگن دیدید درست می گفتیم...
بعد دیدم خوب من اگر به خاطر خدا کار کرده باشم و اخرش هم اینجوری بشه باز فرق نباید برام بکنه. اگر حجت بر ما تمام شده باید کار رو انجام بدیم و باقی امور رو واگذار کنیم به خدا....
افوض امری الی الله
صبح همسر برام قران می خوند. در مورد رفتار مامانم اینا ناراحتم . ولی وقتی ایه رو شنیدم اروم شدم.انگار در مورد والدینم بود. خداروشکر که دلیل و راهنمام هست
الممتحنة
إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩)
- ۹۸/۰۴/۳۰
- ۱۳۳ نمایش