اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

 
شانزده آذر تولدم بود. آخر شب بچه و همتا برنامه چیده بودن برام تولد خودمونی گرفتن. دخترم رفته بود برام کادو خریده بود و پسرم و همتا هم تزئینات درست کردند. خیلی خوب بود اولین تولد کنار هم. امیدوارم همه افراد تعددی کنار هم خوش باشن.
دیروز تو بهشت زهرا یه قبر دیدم. خانم . دقیقا متولد روز تولد من بود. با هم به دنیا اومده بودیم. اما فرصت اون تموم شده بود و من چقدر خوشبخت بودم که هنوز فرصت داشتم. نشسته بودم سر قبرش. با خودم می گفتم شاید الان داره گریه می کنه و داد می زنه که خدا با ما با هم به دنیا اومدیم چرا به من فرصت ندادی و به اون دادی ؟ چرا جای ما عوض نبود؟ کاش من الان زنده بودم....
شاید می شد من جای اون بودم. اگر بودم الان چی می خواستم؟ یک لحظه فرصت؟ نیکی؟ خوش اخلاقی؟ رضایت همسر؟ محبت به همتا؟ ... این دنیا اصلا ارزش نداره، اصلا....
پریروز اصفهان  خیلی خوب وخیلی کوتاه بود. قرار شد یبار دیگه بدون بچه ها سر صبر بریم. رفتیم گلستان شهدا. سر مزار زینب کمایی . خیلی گشتیم پیدا کردیم. متاسفانه شماره قطعه و... ندارن. وقتی روبروی  مزارش می ایستیم یه سوله سبز روبرومون هست. خیلیخوب بود. مزار یوشع ابن نوح ... سر مزار بانو امین صاحب اولین تفسیر بانوی مسلمان و مجتهده رفتیم. برگشتنی هم رفتیم مجتمع رناک . نزدیک کاشان. واقعا زیبا  بود . چشمه و درخت بید مجنون و آب نما و ...‌ با خودم می گفتم بهشت چجوریه و خدا نکنه که آخرت  رو به دنیا بفروشیم....
و یه حدیث خوندم
دیدم برای ما هم که کنار همیم باز حسادت اینقدر مخفی ممکنه بینمون باشه. یا حتی دور باشیم از هم و باز مشمول این حدیث بشیم. از خدا می خوام نجاتمون بده. خدا ما اینجوری باشیم. خدا حفظمون کنه:
 
 
 
⭕️ تفسیر عیاشی نقل میکند از سلیمان بن عبد الله که گفت: در خدمت امام کاظم موسی بن جعفر (علیهما السلام) نشسته بودم که زنی را به محضر ایشان آوردند که صورتش به عقب برگشته بود [و به همان حالت خشک شده ثابت مانده بود].
 
 
⭕️ پس حضرت امام کاظم (علیه السلام) [برای شفای آن زن] دست راست خود را روی پیشانی آن زن گذاشت و دست چپ خود را به پشت سرش، سپس صورت او را از طرف راست فشار دادند [و چرخاندند] و این آیه را تلاوت فرمودند:
💫 «إِنَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، ۱۱)
- { خداوند سرنوشت هیچ قوم (و مردمی) را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند! }
 
- پس [جهتِ سر و] صورت آن زن به حالت اولش برگشت [و صاف شد]. 
- سپس حضرت خطاب به زن فرمودند:
 
💫بر حذر باش که مبادا چنین کاری را دوباره انجام دهی!!
 
⭕ حاضرین عرض کردند: ای فرزند رسول خدا، مگر او چه کرده بوده [که به چنین عقوبتی دچار شد و شما وی را از تکرار آن کار برحذر داشتید] ؟ 
 
- حضرت فرمودند: کار گناه او پوشیده و مستور است [و من از آن پرده برنمی‌دارم]، مگر اینکه خودش بخواهد آن را بازگو کند.
 
- حاضرین از خود آن زن پرسیدند، و او جواب داد: 
💫"من یک همشوی (هوو) دارم [که همه در یک خانه زندگی می‌کنیم]، [کار گناهم این بود که یک وقتی] برخاستم مشغول خواندن نماز [واجب] شدم، [درحین نماز] با خودم خیال کردم که الآن شوهرم پیش او هست، [به دنبال این خیالات از سر حسادت و غیرت زنانه، همان وسط نماز] صورتم را چرخاندم به عقب که آنها را ببینم، ولی هوو خانم را دیدم که تنها نشسته و اصلا شوهرم پیش او نیست، که آنجا در همان حالت سرم ثابت ماند [بر اثر این سرکشی در شکستن نماز بخاطر غیرت و حسادت زنانه بیجا].
- صورتش آن‌گونه به عقب خشک و ثابت مانده بود [بخاطر عقوبت گناهش نسبت به شکستن نماز و غیرت بر شوهر و حسادتش به هوو] ! 😰😱
 
🌐 منبع: تفسیر عیاشی: 2 / 205 ح 18، بحارالأنوار: 6 / 56، ح 3، تفسیر برهان: 2 / 284 ح 3، المستدرک: 5 / 408 ح 2.
 
 
دیروز اون دوستمون رفته برای جلوگیری از طلاق شاید آخرین تلاش هاش رو بکنه‌ . بلکه همتاش دست از ممانعت و لجبازی بر داره. براش دعا می کنم موفق بشه و خدا دل همتاش رو آروم کنه و به شوهرش اقتدار بده. براش دعا کنیم خدا بهترین ها رو براش رقم بزنه
  • همسر اول
 
روال زندگی مون این شده که روزها همه باهم هستیم. من که دوست دارم. اینجوری گردش و تفریحاتمون با همه. 
همیشه دلم می خواست تو زندگی تعددی با همتاهام عین خواهر باشیم. بچه هامون عین عین بچه های خودمون و زندگی جدا نداشته باشیم ؛ با هم بگیم و بخندیم و ... . البته همیشه می گفتم این ایده ال هست و ممکنه پیش نیاد. برای همین در کنار تلاش برای ساختن ایده آل ها باید راضی بود به رضای خدا. خدا رو شکر برای ما خوب پیش می ره.
می دونید، این مدت خیل اوضاع زندگی برخی از دوستانم از ایده آل هاشون دور شده. برای همین اینو می گم .امیدوارم خدا براشون بهترین ها رو رقم بزنه‌.
 یکی از دوستان از فرقه های اقلیت که شیعه شده با یک آقایی به صورت تعددی ازدواج کردند ، که خانم اول متاسقانه بعد از چند سال زندگی اینها رو به طلاق کشوند. خانمی که خودش می گفته همسرم بره زن بگیره... اما انگار فقط حرف بوده. متاسفانه جواب تلفن رو هم نمی ده و حاضر به صحبت نیست. نمی دونم اون خانم فکر روز قیامت و لحظه حضورش تو پیشگاه  خداوند  و مقابل حضرت فاطمه  زهرا و زینب و ائمه رو کرده یا نه؟ که چطور تونسته مقابل خدا و حکمش بایسته و طلاق یکی دیگه رو رقم بزنه. یا شوهرش که به بهانه های واهی طلاق می خواد بده. بهانه ای مثل اینکه من نمی تونم بین دو خانه رفت و آمد کنم و خانم اول هم حاضر نیست خونه نزدیک هم داشته باشید.... . 
خانم دیگه ای شوهرش بهش می گه من صیغه  کردم و قصد تعدد داره.خانم خیلی خوبیه. خیلی ازش خوشم اومد. علی رقم سخت بودن مساله براش سعی کرده بود خدا پسندانه رفتار کنه. اگر چه فشار به حدی روش بود که براش مشکلاتی درست شد. مثلا همتاش رو دعوت کرد خونش ، خونشون رفت ! اما در اثر فشار مشکلات عصبی براش بوجود اومد. با وجود این باز پیشنهاد محرمیت مجدد بعد از باطل شدن محرمیت قبلی، به همسر داد. خانمی که با وجود همه این فشارها می گفت من کی باشم که بخوام بگن نه ، اگر چه برام خیلی سخته. آرزو می کنم خدا دلش رو آروم کنه. همتاش هم دختر خوبیه و هوای ایشون رو داره و می گه من نیومدم زندگی ات رو خراب کنم ، فقط یه سرپناه می خوام....
از این جور موارد زیادن . چند مورد هم هستن که خانم اولن و دنبال همتان. یک مورد هم  بود  برای تعدد جهادی  که خانم اول با رضایت خودش مهرش رو محضری بخشیده و رضایت دادگاهی داده تا کار برای ورود همتا راحتتر باشه. بماند که حالا که اطرافیان و والدینشون فهمیدن چقدر اذیت کردند...
 
به هر حال همیشه زندگی اونجور که می خوایم پیش نمی ره . برای همه این عزیزان دیدم... اما مهم اینه که همیشه توکلمون به خدا باشه و کاری رو انجام بدیم که مورد رضایت خداوند هست و مطمئن باشیم خداوند برامون بهترین ها رو رقم می زنه اگر چه در ظاهر خوشایندمون نباشه. و باید تلاش کنیم از امتحانات  سربلند بیرون بیایم که عسی ان تکروه شیء و هو خیر لکم و عسی ان تحب شیء و هو شر لکم  
و نیز یادمون نره که طبق احادیث ، بزرگترین جهاد ، جهاد اکبر ، مبارزه با نفس است ، برای زنان بزرگترین مبارزه با نفس مقابله با حسادت و پذیرش  همتا (هوو ) است. 
از اینها که بگذریم یه کتاب معرفی می خوام بکنم. دومین کتاب هست که تو وبلاگ می گم. کتاب خیلی خوبیه. 
شبکه افق برنامه ای پخش کرد به نام من میترا نیستم. 
مستندی از زندگی یک شهید ۱۴ ساله . سال ۶۱. حالم رو دگرگون کرد. کتابش رو خریدم و خوندم. کتاب کوچک و ارزان  ولی ارزشمندیه. پیشنهاد می کنم بخونید با عنوان (زیر درخت کاج) نوشته معصومه رامهرمزی نشر شاهد  واقعا عالی بود. چقدر باهاش اشک ریختم . زینب کجا و من کجا... چقدر این جمله زینب قشنگ بود، "خانه ام را ساختم ، اینجا جای من نیست. باید بروم باید بروم" با خودم می گم منم در حال ساخت خانه آخرتم هستم ، من خانه ام رو چطور ساختم... ؟ 
چقدر چهره زینب معصوم هست. چقدر زنده است . دلم می خواهد برم زودتر ببینمش. از همسر خواستم بریم گلزار شهدای اصفهان سر مزارش. الان اصفهانیم. خدا بخواد فردا می ریم  دیدنش...
  • همسر اول
 
خدا رو شکر زندگی در جریانه
بعد از ناراحتی هایی که همسر از این وضعیت جدایی داشت و صحبتهاش با همتا ، قرار شد دوباره کاملا با هم باشیم در طی روز، فعلا اوضاع اینجوریه: سه روز مشترک و یک روز اختصاصی همتا. البته . البته همسر راضی نیست و دوست داره کل چهار روز همه با هم باشیم، تا خدا  چی  بخواد.
 
این متن رو هم همون دوست عزیزی که قبلا صحبتهاشو موشته بودم فرستاده ، خطاب به خانم اولی که داره کاری می کنه که شوهر خانم دوم رو طلاق بده، از یک خانم دیگه ای هم تعریف می گرد، خانم اولی که متوجه ازدواج چند ساله هنسرش می شه و می فهمه که بچه هم دارن . اما پاشو تو یه کفش می کنه برای طلاق همسر دوم . ولی بعد از دو ماه سرطان سینه می گیره... به نظرتون مکافات عملشه؟؟؟🤔🤔🤔 
 
 
یک دوست: 
سلام 
منم مانند این خانم 
با همتای خودم توی یک خونه به خوبی خوشی زندگی میکنیم 
.
من هم اوایل مانند همه خانم های دیگه 
از تعدد شوهرم ناراحت بودم و کلی گریه و ناراحتی و .....
 ولی بعد از مدتی تحقیق و مطالعه به این نتیجه رسیدم که این موضوع کاملا دینی و شرعی و عقلانی هست 
و تنها چیزی ک این وسط مانع هست نفس خودمون هست و بعضی صفات رذیله که در خودمون وجود داره .
 
شروع کردم به مبارزه با نفس اماره و حسادت خودم و هرکاری کردم که مخالف میل باطنی خود م بود 
تا اونجا که دیگه مهم نبود برام شوهرم و همتا چکار میکنن فقط متمرکز بودم رو رفتار خودم 
 
الان بعد یک مدت خدارو شکر خیلی خیلی از زندگیم و شوهرم و همتا لذت میبرم .
 
همه چیز برمیگرده به دید و تفکر درونی خود ادم که به قضیه چطور نگاه کنه. 
 
این میتونه یک ازمایش الهی باشه برای زن 
 
میتونه یک پله رشد و ترقی باشه 
 
و شایدم یک پله برای سقوط ادم 
 
و افتادن از چشم خدا و اهل بیت و امام زمان و امام حسین 
 
ایا واقعا حضرت زهرا از مخالفت ما تو زمینه تعدد خوشحال میشن ؟؟ 
 
به این دنیای فانی و گذرا چه اطمینانی هست ؟؟ 
شاید خود ما دوروز دیگه به منجلابی گرفتار شدیم که محتاج هر کسی بشیم 
 
اون موقع ایا پسندیده هست که بیاد مارو از حق طبیعی مون محروم کنه ؟؟ 
 
خدا میتونست مارو در وضع اسفناکی قرار بده که حتی فکرشم الان برامون چندش اور بود  
 
آیا شکر این همه نعمتی که خدا به ما داده 
شکر سلامتی 
شکر خانواده خوب 
شکر ازدواج خوب 
شکر همسر و فرزند و زندگی و ......
شکر این همه نعمت این هست که اونو فقط واسه خودمون بخوایم و نذاریم به بقیه برسه ؟؟؟ 
 
آیا توصیه خدا و اهل بیت که اینقدر به انفاق تاکید کردن همین  یکی از مصداق هاش نمیشه ؟؟ 
 
ما در جایگاهی هستیم که میتونیم حیات و زندگی ببخشیم به یک زندگی 
چرا خودمونو از چنین جایگاه والایی محروم کنیم ؟؟ 
 
چرا از اینجوری سفره رحمتی که خدا برامون پهن کرده خودمونو بی نصیب و محروم کنیم 
 
عزیز دلم خواهر خوبم 
من نه شما نه خانواده و نه هیچ کسی از شما رو میشناسم 
و نه هیچ نفع یا ضرری از شما و زندگی تون به من میرسه 
 
فقط و فقط از باب خیر خواهی 
و امر به معروف 
و اینکه متوجه باشین هستند کسانی که اینطور دارن زندگی میکنن با همتاشون تو یک خونه 
به خوبی و خوشی 
 
فقط با ذره ای تغییر دیدگاه و مبارزه با نفس 
که اونم اخر سر منفعتش نصیب دنیا و اخرت خودمون میشه 
 
امیدوارم 
اون لحظه ای که امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام همراه جناب عزرائیل برای قبض روح بالای سرمون حاضر میشن بتونیم رو سفید باشیم و سر بلند باشیم و راحت جون بدیم 
 
 
خواهر خوبم به صحبت هام کمی فکر کنین لطفا .
  • همسر اول