انسان زرنگ
- ۰ نظر
- ۰۶ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۶
- ۱۲۴ نمایش
موضوع انشاء:
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه
خوب یادم هست اولین باری که این ضرب المثل را شنیدم کی بود. پدرم می خواست به یکی از دوستانش که در وضعیت مالی نامناسبی قرار گرفته بود کمک کند تا کسب کوچکی راه بیاندازد. آن موقع نمی دانستم برشکستگی یعنی چه ، اما می شنیدم که خانواده آنها برای قوت روزانه حتی در شرایط بدی قرار دارند ، اما مادر سرسختاته مخالفت می کرد و می گفت :"به ماچه ، خودش بره کار کنه مردک هوس باز، می خواست حواسش رو جمع کنه کلاهش رو نبرن ، حتما حقش بوده ؛ ما که نباید از شکم خودمون بزنیم بدیم به اونها و .... همش بخاطر کارهای خودشه ، آه زنش گرفتدش " و پدرم می گفت" قرار نیست از شکم خودمون بزنیم . تازه اگر اندکی در سختی قرار بگیریم اشکالی ندارد اوضاع آنها خیلی خراب است ..." اما گوش مادر بدهکار نبود.
شب پدر می خواست قسمتی از پیتزایی که سفارش داده بودیم و اضافه آمده بود را به دخترک فال فروش بدهد اما مادرم با او دعوا کرد که بچه ها فردا می خورند و ... . اما مادرم بعد از چند روز آنها را به من داد تا به کارگرهای ساختمان بغلی بدهم، مادرم گفت که غذای مونده خوب نیست بخوریم مریض می شویم. آن موقع نفهمیدم چرا کتک مفصلی از مادرم خوردم وقتی گفتم پس چرا پیتزا ها را به آن دختر ندادیم و چرا باید غذای مونده که خودمان از ترس مریضی نمی خوریم را به دیگران بدهیم ...
به من می گفت تو هم مثل پدرت هستی!
مادرم می گفت آدم عاقل چیزی که خودش استفاده می کنه و دوسش داره رو به دیگران نمی بخشه وگرنه خودش چند وقت دیگه بدبخت می شه . مثل همین دوست بابات که برشکسته شد چون همش به دیگران کمک می کرد. مادرم همیشه لباس کهنه و خراب و بدرد نخور خونه و غذاهایی که دیگه باید می ریخت دور را به دیگران می داد. لباسهایی که به نظرم فقط به درد دستمال شدن می خوردند.
یادمه همسایه مان از وقتی شوهرش مرده بود هر شب چراغ های خانه را روشن می زاشت و می خوابید، بعد از چند سال هنوز شبها صدای گریه اش می آمد. مادرم از بعد فوت همسر دوستش با این دوستش قطع رابطه کرده بود . مانند سایر زنهای محله.
یبار وقتی بابا در مورد او با مادر حرف زد که دوستت بوده و گناه دارد و شرایط نامناسبی دارد و بیا او را بگیرم و با هم زندگی کنید ... مادرم چنان داد و بیدادی راه انداخت که خدا می داند ! به پدرم می گفت تو فکر خودتی بهونه نیار می خوای مارو بدبخت کنی و دنبال هوی و هوس خودتی ... اینجا نیز پدرم گفت سواره از گرسنه خبر نداره سیر از پیاده. حتی مادر می خواست خانه را عوض کنیم که خدا رو شکر بعد از چند وقت همان دوست بابا با خانم اولش به خواستگاری همسایه مان رفت و آبها از آسیاب افتاد. بماند که مادرم چه حرفها در مورد آنها می زد و می گفت علت برشکستگی آن مرد نیز همین بوده برای اینکه دل زنش را شکونده. حتی وقتی می گفتم اما زنهایش که با هم خوبند و با هم خرید و پارک می روند و... و خود زن اول هم به خواستگاری همسایه مان رفته... مادرم قبول نمی کرد و می گفت اینها رو باور نکن دلش خونه من می دونم من می دونم. و من نفهمیدم وقتی حتی با آنها سلام علیک نمی کند از کجا می دانست!
خوب یادم هست بعد از مدتی یک برنامه از تلویزیون پخش شد در رابطه با تعدد زوجات و ضرورتهای جامعه . تمام حرفهایشان به نظرم درست بود . وقتی گفتم: مامان ، درست می گه ها ! دخترای مجرد همسن شما که تو فامیلمون اینقدر زیاد شدن الان باید چکار کنن؟ اگر منم خدای نکرده سنم بالا بره و ازدواج نکنم و خواستگار خوب نداشته باشم چی؟؟ یک پاسخ آتشین پشت سرم از طرف مادر قرار گرفت که چشمام سیاهی رفت و فهمیدم در مورد این چیزها نباید حرف بزنم ....
خدا بیامرزد پدرم را آدم دست بخیری بود . بعد از فوتش مادرم از تاریکی انگار می ترسید . شبها چراغ های خانه را روشن می گذاشت و متکا را بغل می کرد و می خوابید . با وجود اینکه سرش را داخل متکا می کرد تا ما صدایش را نشنویم اما گاهی از صدای گریه اش از خواب بیدار می شدم و گاهی از صدای دوش آب سردی که می گرفت. نگاه حسرت بار مادر به همسران شاد توی کوچه و بازار را فراموش نمی کنم. مادرم افسرده شده بود و دوستانش از ترس اینکه شوهرشان سراغ این بیوه نرود با او قطع رابطه کرده بودند. و مادرم از پیشنهاد های خفت بار مردان هوس ران محله پا بیرون از خانه نمی گذاشت و فقط گریه می کرد. برای مادرم این چیزها مهم بود..
اینجا بود که برای اولین بار مادرم با تاسف و اندوه ، همین ضرب المثل رو بکار برد و آهی کشید و اشک در چشمانش حلقه زد در حالی که دست بر عکس بابا می کشید. سواره از پیاده خبر نداره ، سیر از گرسنه...
البته الان چند ماهی است که مادرم دیگه شبها با آرامش می خوابد در حالی که چراغ ها خاموش است. دیگه گریه نمی کند . چرا که همان دوست بابا که خانم همسایه را سالها پیش گرفته بود الان مادرم را به عنوان زن چهارم گرفته است. وضع مالیش همان موقع ها با شروع مجدد کسب و کارش و ورود خانم سومش به زندگیشان بهتر شده بود. دیگر مادرم نمی گوید کارد بخوره تو اون کمرش ، مردک هوس باز خودش رو پشت دینش قایم کرده و ...
الان مادرم در نماز هایش گریه می کند و از خدا می خواهد او را ببخشد و به شوهرش و همتاش خیر فراون دهد. الان مادرم می گوید من شرایط اون خانم ها رو درک نمی کردم . من نیت خیر را نمی فهمیدم و انگ هوس می زدم . از حال دیگران خبر نداشتم تا خودم گرفتارش شدم....
الان مادرم با همتا های خود به بیرون و خرید و گردش می روند و وقتی دیگران می گویند اینها دلشون خونه الکی فیلم بازی می کنند و یا به شوهرشان توهین می کنن ، چه تو فضای مجازی چه اجتماعی ، فقط تاسف به حال آنها و نادانی و خودخواهیی که کورشان کرده می خورد و شوهر خود را مرد ترین مرد دنیا می داند. مردی که زیر بار توهین و حرف مردم رفت اما به وظیفه اش در مقابل دیگران عمل کرد و در حالی که می توانست مثل خیلی از مردهایی که می شناختیم بدون اینکه زیر بار مسئولیت برود با هر زنی که دوست داشت ، باشد، مثل خیلی ها. مادرم با همتا های خود خیلی خوب است و آنها را بهترین می داند که از بهترین داشته شان ، شوهرشان ، انفاق کردند تا یکی مثل او نیز به آسایش برسد. الان دیگه همسر اول رو یه زن مشکل دار و دیوانه نمی دونه...
چقدر مادرم عوض شده
چقدر مادرم عوض شده
کاش مادرم قبل از اینکه خودش در این شرایط قرار بگیرد عوض می شد، کاش کل زنان کشورم عوض می شدند و دغدغه دیگر زنان و دختران را داشتند .
کاش سواره از پیاده خبر داشت و سیر از گرسنه ، تا همه با هم می خوردند و با هم می رفتند.
کاش
بچه ها
در مورد راضی کردن خانم اول توسط اقایایون
به نظر من آقا قبل از انتخاب کیس مورد نطر باید با خانم صحبت کنه
بگه من می خوام تعدد کنم
به زنش اطمینان بده هیچ مشکلی از طرف اون نیست
بهش قول بده جایگاهش همون که بوده هست
اینکه اونو مثل قبل دوست داره
فقط می حواد یه زن دیگه بگیره
به هر دلیل
مثل والدینی که بچه دوم میارن
سعی کنه در طی مدت زمان ارام ارام زن رو قانع کنه
البته اونقدر یدفعه و محکم نگه که زن بهم بریزه
اول شوخی
بعد دوست دارم
بعد نظرت جیه
بعد مورد سراغ نداری😁
تا یواش یواش خانم بگه مثل اینکه قضیه جدیه
در طی ۶ ماه و یکسال خانم رو اماده کنه
بعد بره سراغ انتخاب کیس
به نظر من بدترین توهین به زن اینه که به هر دلیل مرد مخفیانه اینکار رو انجام بده. بنابر عرفی که وجود داره و تصور پیش فرضی که با اون ازدواج رو شروع می کنن
حتی اگر زن بهم بریزه
مرد نمی تونه جای زن تصمیم بگیره و بهش نگه
اعتماد زن به تمام زندگی شون بهم نی ریزه
حالا اینجا دو حالت پیش میاد یا زن می پذیره که هیچ .
یا نمی پذیره. اینجا اگر مرد اونقدر لازم دید که تعدد کنه می تونه مخفیانه انجام بده. اونوقت اگر زن فهمید مرد می گه بهت گفته بودم پذیرش نداشتی و چون دوست داشتم و عاشقت بودم و نمی خواستم از دستت بدم مخفیانه انجام دادم
پذیرش #تعددزوجات [#حکم_خدا]
#شرط_سلوک_زن از منظر #علامه_طهرانی
🔸
🔻آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی فرزند #علامه_طهرانی در بیان خاطره ای از پدرشان میفرمایند:
🔸روزی در محضر حضرت علامه والد بودیم شوهر یکی از مخدّرات [خانمها] به ایشان گفت:
🔻خانمِ ما تقاضا دارد که او را [بعنوان شاگرد سلوکی] بپذیرید...
⚠️ولی #علامه_طهرانی با تندی رد کردند و نپذیرفتند.
🔻بعد از مدتی، آن شخص، حقیر (فرزند علامه) را جهت همین امر واسطه قرار داد و بنده پیام ایشان را به علامه والد رساندم، اما ایشان باز هم نپذیرفتند و فرمودند:
🔻آقاجان! این خانم #تسلیم است؟! اگر شوهر او #تجدید_فراش کند [و #تعددزوجات داشته باشد]، آیا این خانم آرام می نشیند یا غوغا به پا میکند؟!
🔻حقیر که آن مخدره را میشناختم و می دانستم که #روح_تسلیم در او نیست و در برابر این امور تاب نمیآورد، عرض کردم: نه، ایشان داد و فریاد کرده و غوغا به پا میکند!
🔸 #علامه_طهرانی فرمودند:
👌 #سلوک که تنها #ذکر_گفتن نیست!
✨سلوک، #تسلیم بودن و گردن نهادن به «ما جاءَ بِهِ النبی (صلى الله علیه وآله وسلم)» (اقتدا و تسلیم به شریعتِ پیامبر اسلام) است.
✨سلوک #تسلیم_حق_بودن است.
✨سلوک یعنی [از حکم الهی] هر چه به او گفتند، بگوید «چشم».
✨[سلوک یعنی] در پیشگاه خدا عبدِ مملوکی باشد که «لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْء» : (خودش -بدون اتکاء به حق- قدرت بر شئ و کاری در خود نیابد -و فقط خدایش را قادر و مالک ببیند-).
✨[سلوک یعنی] به حقیقت ببیند که «لاَ یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَیَاهً وَ لاَ نُشُوراً» : (اینکه عبد، هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خویش را در اختیار خودش ندارد -و هرچه دارد از خدا بیابد که او مالکِ علی الاطلاق است-)؛
✨نه اینکه عبد به [آن] #احکام_خدا [مانند #تعددزوجات] که موافق هوای نفس او نیست اعتراض کرده، و داد و بیداد و غوغا کند.
[اینکه به حکم خدا اعتراض کند، یعنی خدا را تنها «مولا» و تنها «ربُّ الأرباب» و تنها «صاحب تصرّف مطلق» در خودش نیابد، ولذا حاضر نمیشود که خداوند به هر حُکمِ حکیمانه اش در او نفوذ و تصرّف ربّانی کند، و این فرد در برخی احکام مانند #حکم_تعدد_زوجات از ربوبیت حق سرکشی کرده و به سلیقه ی هوای نفسانیِ خودش و #ربوبیت_نفس_اماره تسلیم میشود، و خودش را به #شرک_پنهان شریک در تصرّفِ ربوبیت و حاکمیت حق می پندارد. در حالی که #اولیاءالله تماماً تحت تصرّف اراده و حکم حق هستند، و هرگز بدون اذن و امر الهی، در خویش و خلقت تصرّف نمیکنند].
[پایان بیان سخن علامه طهرانی]
🔶
🔻فرزند علامه طهرانی در توضیح میفرماید:
🔸آری، همانطور که اشاره شد حضرت علامه ی والد بر #شرط_تسلیم تاکید و اصرار داشتند؛ زیرا عِمادِ سلوک در رفعِ «حجاب تعیّن» فقط #تسلیم است، و سالکی که در او #روح_تسلیم و #عبودیت [مطلق] نیست، برای همیشه در «غَیابَتِ الجُبِّ نفس (نهانخانه قعر چاه نفس)» محبوس میماند!! ⚠️(پناه بر خدا)
✨(اشارتی انفسی، به آیات ۱۰ و ۱۵ سوره یوسف، که «یوسف» را اشارت و نماد روح و جانِ قدسی، و «قعر چاه» را اشارت و نماد بدن و میل نفس اماره و تعلّق به عالم طبیعت می یابند، که آن یوسفِ جانِ قدسی در آن قعر چاه امیال نفسانی محبوس و گرفتار است).
🔻[برای نجات جانِ قدسی از حبس در قعر چاه نفس]، سالک با حُسن استقامت در #طریق_توحید و #عبودیت و #اقتدا_به_شریعتِ رسول الله (صلی الله علیه و آله)، نباید هیچ نصیب و بهره ای برای نفس بگذارد، و در برابر مشکلاتِ طریقت، صبور و شکیبا باشد، و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) نکند، و الا اگر بخواهد هم از [هوای نفس و] حظوظ نفس بهره ببرد و هم از #نور_توحید [در عبودیت به #احکام_حق]، آنگاه محکوم به #نفاق است.
✨[چرا که ظاهرش را توحیدی و مسلمان نشان میدهد، اما در باطن تسلیم نیست و مخالفت و اعتراض به احکامِ حق -مانند تعدد زوجات- دارد، و این علامت #نفاق و #شرک_پنهان و موجب هلاکتِ جان است، که از این خطر عظیم پناه به خدای کریم میبریم]
🔶
🔻منبع: کتاب «نور مجرد»، جلد ۱ ، ص۶۰۲ و ۶۰۳ (تصویر ضمیمه👇)
🔶
✅ کانال توحید در وحدت زوجات
💖 #وحدت_زوجات درخانواده های مستحکم به حُکم #تعددزوجات💖
💞 t.me/wahdatzojat/133 💞