اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵۶ مطلب با موضوع «فصل یک : تبدیل شدن به همسر اول» ثبت شده است

مادرم جوابم رو نمی ده

بعد از اون ماجرا بابام زنگ زد و صحبت کردیم 


مامانم داد و بیداد می کرد

می گفت دیگه پاتو اینجا نذار فقط دخترتو راه می دم! دلم برای پسرام سوخت!!

می گفت دیگه ۳ تا بچه دارم

می گفت شیرمو حلالت نمی کنم و ...

گفتم مگه چیکار کردم...


اون پستی که تو گروه فامیلی گذاشته بودم انگار اون کسانی که اینکار رو کرده بودند بهشون برخورده بود ک زنگ زدند به مادرم...

مادرم گفت بهشون گفتم از تو گروه ریموت کنن


بابام برخوردش خیلی بهتر و منطقیه و کینه ای نیست

حتی همیشه وقتی داد می زد و ... تو دلش هیچی نبود.


بابام گفت یه پست بزار بگو منظورم شما نیستید و ... اونا چیزی نگفتن و ....



منم به کسی که ریمو کرده بود گفتم  این پست رو بزار تو گروه ، اونم نذاشت...


به بابام گفتم گفت اشکال نداره



بعد یکی از فامیل ف.... زنگ زد

اونم گفت مادرت اینا ناراحت بودن و خودش گفتن وقتی صحبت این چیزا پیش اومدش

بچه ها هم به شوخی یه چیزایی گفتن

گفت فلانی که کلا عصبیه ولش کن؛ خواهرش رو می گفت


بعدم گفت کسی بتونه بد نیست من که نمی تونم

گفتم به خاله ام هم پیام دادم گفتم منظورم شما نبودید

منظورم هر کسی هست که دخالت می کنه....



به والدینم در مورد همتا گفتم

مادرم باز ناراحت بود که چرا جوونتره! گفتم می خوان پیر تر از همسر باشه!!

ما حتی اوایل با کور و معلولیت دارو ... هم صحبت کردیم . اخلاق رفتار و ... رو نپسندیدم. چون به خاطر خدا می خواستیم اینکار رو بکنیم .


اینها رو به بابام هم گفتم.

بابا یه دفعه زنگ زد گفت دیشب خوابت رو دیدم تو یجا بودی و دورت یه دایره آدم بود و من آن  طرف تر و دورم یه دایره آدم  بود که ربع آن باز بود که دایره من کوچکتر بود . بهت می گفتم بیا اینجا می گفتی نمی تونم....


می گفت رفته پیش معبر پرسیده گفته بوده معنیش خوبه.  بعد هم به طرف گفته در مورد کار ما. طرف هم گفته کار خوبیه. به شرط پیدا کردن آدم  مناسب و یه بیت شعر و گفته خواهرم عجله نکن.


با بابام دیروز صحبت می کردیم گفتم بهتون نمی گفتم یدفعه می فهمیدید خوب بود؟ گفت آره... گفتم باشه پس ما کاری نمی کنیم منصرف شدیم ... گفه عه حالا دیگه ....



امروز زنگ زدم حال مامانم رو بپرسم . پاش درد می کرد و رفته بود دکتر. از بعد از کربلا پا درد شدید گرفته بود... جواب نداد




چند روز پیش هم به مادر شوهر در مورد همتا گفتم .اونم ناراضی بود

من باهاش صحبت کردم

گفتم بده پسرت دوتا زن داشته باشه کیف کنه؟

گفت تو چی ؟ تو هم مثل دخترمی؟

گفتم من برام شوهرم مهمه.

گفت دیوونه اون دومی ها میان خونه خراب کنن... ناز و ادا دارن شوهرت دیگه دوست نداره...

گفتم عیب نداره.

برام آرامش  شوهر مهمه. کار خیر مهمه.

گفت وقتی شما دو تا دعوا کنید آرامش  پسر منم بهم می ریزه. .


گفتم دعوا نمی کنیم.

ان شاء الله باهم خیلی خوبیم.

وقتی شوهر ببینه شما هم حرص می خوری ، حرص می خوره...

بیا راضی باش خوشحال باش بگو زندگی پسرم داره بهتر می شه همشون قراره لذت بیشتری  ببرن قراره ثواب کنن....

راضی شد خدا رو شکر تا حدی




یه نکته مهم: 

زنگ زدم مرجع برای اینکه بین عدم رضایت والدین و انجام اینکار وظیفه چیه

گفتن باید والدین رو راضی نگه داشت و این کار رو هم بکنید. اگر چه کار خیلی خوبی دارید می کنید.

تشخیص واجب کفایی بودنش خم برعهده مکلفه(رهبری)

دفتر فاضل هم می گفت خیلی کار خوبیه به شرط اینکه این حس رو تا آخر  داشته باشید. شبیه معجزه است...

بعد هم در کل رضایت والدین مرد مهمه چون والدین زن اصلا دخیل نیستن

یعنی مرد بگه می خوام زن بگیرم والدین زن کاره ای نیستن  نمی تونن بگن نگیر.

اما در کل همه می گفتن و خودم هم به همین نتیجه رسیدم که باید بعد از تمام شدن کار به والدین گفت. 


البته صرف رصایت مهم نیست اما اگر واقعا اذیت بشن و ناراحت بشن و ... و واقعا نهی کنن و ایذا والدین مطرح باشه در اینجا باید فرزند اون مستحب رو انجام نده.

در کل بین انجام ندادن فعل حرام یعنی ایذا والدین و عمل مکروه(طلاق) و یا مباح و یا مستحب( مثل تعدد زوجات به دلیل غیر واجب برای مرد و نماز شب و ...) نباید مرتکب فعل حرام شد و گوش دادن به حرف والدین واجب است.

البته اگر مرد به خاطر اینکه تعدد زوجات بر او واجب است و با انجام ندادنش به گناه می افتد دیگر گوش دادن به حرف والدین واجب نیست . اگرچه احترام به اونها در هر حال واجبه.




راستی تو حرم آقای ماندگاری صحبت می کردند ، بعد از سخنرانی رفتم پیششون.

در مورد کارمون پرسیدم سفت و سخت گفتند که کارتون درسته و اصلا شک نکنید.



خدایا امورم رو به تو واگذار می کنم . بهترین ها رو نصیبم کن و مشکلاتمان را رفع به خیر

آمین


  • همسر اول

جمعه عروسی دعوت بودیم

تولد پسر کوچیکم هم بود

منزل مادر شوهر بودم.

زنگ زدم مادرم حالی بپرسم

که مادرم خیلی بد صحبت کرد

اول سر سنگین بود

گفتم چی شده گفت تو بگو چند وقته آسایش برامون نذاشتی فکر دخترت باش

اینو بدون اگر این کار رو بکنی ازت نمی گذرم و شیرمو حلالت نمی کنم و دیگه پاتو اینجا نذار!!!

و گوشی رو قطع کرد!



با توجه به پیامهایی که چند روز پیشش دریافت کرده بودم و تعجب کرده بودم که اونها از کجا می دونن...

وقتی مادرم اینجوری رفتار کرد حدس زدم یه عده از خدا بی خبر پرش کرده اند


دوباره زنگ زدم بر نداشتن

بهش پیامک دادم:

*****

سلام مامان جون


چرا اینجوری می کنی مامان؟

مگه من به شما چه ظلمی کردم که اینجوری می کنی؟

یا مگه کاری که می خوام انجام بدم گناهه که اینجوری می کنی؟

مگه دارم طلاق می گیرم؟

مگه دارم بی بندوباری می کنم؟

مگه موهاموگذاشتم بیرون و بدحجابی دارم می کنم؟

تارک الصلاه شدم ؟

با پسر نامحرم دوست شدم؟

مگه معصیت خدا رو دارم می کنم

که اینجوری می گی

****


جواب نداد

بعد که بررسی کردم

دیدم بله



از قرار یه عده ای مامان رو تحریک کرده بودند و ...


تو گروه فامیلامون پیامی اینجوری دادم . 

پیام به گروه ها تا کسی به خودش اجازه دخالت نده و اونی که دخالت کرده بدونه چیکار  کرده. 

و بعد در واجب دختر خاله ام که گفته بود برات متاسفم . پیام دوم رو.

راه سختیه

ولی عده ای در این راه خیلی خدا ناپسندانه عمل می کنن و زندگی دیگرون رو بهم می ریزن

واگذارشون کردم به خدا

سزای کارشون رو قطعا از خدا می گیرن....

این دو پیام برای افرادی هم که می خوان وارد تعدد بشن مفیده و ادله قرانی چند داخلش داره

  • همسر اول


بسیاری اوقات ممکنه نگرانی های برای همسر اول یا مرد از ورود به تعدد بوجود بیاد 

یا دیگران برای آنها این اشکالات و شبهه ها را بیان کنند

شک کنند که راهی که 

 خواهد برود درست است یا نه

مرتکب گناه نشوند

از جمله ی این دغدغه ها می تواند موارد زیر باشد:


با ازدواج مجدد ممکن است آینده و ازدواج بچه ها دچار مشکل شود. ممکن است خواستگاران و یا دخترانی که به خواستگاری آنها می رویم به خاطر زندگی تعددی ازدواج با این فرزندان را رد کنند.

باید گفت باید در این مورد به خدا توکل کرد. مگر چه کسی خواستگار  و یا دختر مناسب  را برای فرزندان ما در صورتی که زندگی تعددی نداشته باشیم جور می کند؟ خداوند. حال اگر ما زندگی تعددی را به خاطر خدا انجام داده باشیم ، آیا خدا ما را رها می کند؟ همان خدا باز برای فرزندان ما بهترین مورد را جور می کند. 

از طرفی شاید زندگی تعددی یک سرند یا الک بسیار لطیف باشد که خواستگاران  و موارد مناسب را جدا سازی می کند. کسانی که با حکم خدا مخالفند را سرند می کند.



ترس از آینده  از دیگر موارد  است . ترس از اینکه زندگی اول صدمه ببیند . زن دوم زن خوبی نباشد و موجبات آزار و اذیت خانواده و از هم پاشیدگی  زندگی اول فراهم شود‌.

باید گفت اگر نیت از ورود به تعدد جلب رضایت پروردگار  باشد ، باید باقی امور  را نیز به خدا واگذار کرد و به خاطر این احتمال، خیر کثیر را از خود دریغ نکرد . از طرفی باید از عقل و درایت نیز استفاده کرد و در انتخاب همسر دوم بسیار دقت کرد و ملاکهای انتخاب را خدایی قرار داد و همسری کاملا شایسته بویژه از نظر اخلاقی انتخاب کرد . بویژه اینکه باید نیت در این راه انجام یک کار جهادی و خدا پسندانه و قرب الی الله و کمک به دیگران باشد.



ممکن است فرد مناسبی انتخاب کنیم ولی این فرد خوب ،جلب محبت بیشتری از شوهر بکند و شوهر بیشتر به سمت او راغب شود. 

باید در این مورد گفت علاوه بر اینکه باید توکل بر خدا کرد و به خاطر او عمل کرد ، باید همسر اول محبتشان به  شوهر و برعکس زیادتر از قبل شود و این ازدواج  دوم  موجب بر انگیخته شدن روح عشق در این خانواده شود و از این فرصت استفاده کنند و زندگی  خود را گرمتر از قبل کنند و استفاده  مثبتو بهینه از این اتفاق ببرند.



ممکن است فرزندان آسیب روحی ببیند.

 باز هم علاوه بر توکل به خدا و واگذاری امور به خداوند ، باید جهت کاهش  آسیب به فرزندان و حتی ایجاد اثر مثبت تعدد بر زندگی فرزندان مواردی را رعایت کرد.

 مانند آگاهی دادن به فرزندان و صحبت  کردن با آنها و در جریان  قرار دادن آنها از ابتدای کار.

  ورود اصولی به  زندگی  تعددی با رضایت زن اول . تا تحریکات و القائات به فرزندان وجود نداشته باشد .

 داشتن دید کاملا صحیح و باز و زیبا به زندگی تعددی . باید بدانند که مرد می تواند تکیه گاه چند نفر همزمان باشد و همزمان چند زن را واقعا از صمیم قلب دوست داشته باشد مانند والدینی که چند فرزند دارند و همه آنها را دوست دارند.

مرد به همسر و فرزندان اول محبتی بیش از پیش داشته باشد تا همسر اول و فرزندان نه تنها آسیب نبیند و دید بدی پیدا نکنند بلکه از ورود به تعدد راضی باشند.

 در یک خانه زندگی کردن اعضا از دیگر موارد مهم است تا ارتباط بین افراد مانند یک خانواده حفظ شود و فرزندان مانند خواهر و برادر واقعی زندگی  کنند و همه این افراد ، خود را یک خانواده ببینند و نیز مرد خود را صاحب یک خانواده بداند و نه دو خانواده.


 ممکن است از سمت  اجتماع و فامیل طرد شوند و نگاه افراد جامعه  به انها مناسب نباشد . باید در این گونه موارد  باز رضای  خدا را در نظر بگیرند  و بدانند که هر رنجی در این راه بکشند، به خاطر انجام یک عمل خداپسندانه ، ثواب است.


ممکن است بین عدم رضایت پدر و مادر و ورود به زندگی تعددی قرار بگیرند.

در اینجا باید نگاه بکنند ببیند وظیفه شان چیست و ملاک را خدا قرار دهند.

قطعا کسب رضایت والدین مهم است اما باید در اینجا در نظر داشت که تصمیم در این مورد از اختیارات زندگی آنها نیست  . در این مورد می توان با والدین تدریجی صحبت کرد تا آنها نیز راضی شوند و یا حتی گفته می شود که نیاز به جار زدن و ... نیست.  البته اگر واقعا والدین ناراحت شوند و نهی شدید کنند نباید وارد عمل مباح و مستحب شد.


باید در نظر داشت هدف از ورود به زندگی  تعددی فقط و فقط کسب رضایت پروردگار باشد تا هر چه سختی در این راه می کشند و هر نفسی که می کشند اجر داشته باشد و موجبات  رضایت خداوند را فراهم کند که غیر از این باخت است.

  • همسر اول


از مواردی که باعث بر انگیخته شدن حس حساسیت و یا حسادت و دلخوری همسران می  شود و یا دست شیطان را جهت مکر و فریب باز می گذارد مخفی کاری است. وقتی مخفی کاری صورت بگیرد شیطان خیلی راحت می تواند ورود کند و حسادت زن را بر بیانگیزد.

خدا رو شکر ما این مورد رو به این صورت حل کردیم.

یک گروه سه نفره تشکیل دادیم و در این گروه با هم صحبت می کتیم. علاوع بر درد دل و ... ، صحبتهای عاشقانه در این گروه هم رد و بدل می شود و این موجب می شود اصلا حساسیت نداشته باشیم.

حتی اگر گاهی همتا با همسر  اول در چت خصوصی با هم صحبت کنند ، بنابراعلام رضایت همتا و همسر ، من اجازه خواندن آنها را دارم و حتی همسر گاهی از حرفها درد دلهایشان به من می گو ید و من نه تنها ناراحت نمی شوم بلکه حس لذت و رضایت  مندی نیز می کنم و برایشان دعا می کنم. 

یاد گذشته خود و شب بیداری هایمان می افتم و دوباره خود را در آن روزها می بینم و انرژی می گیرم.

از طرفی حتی اگر همسر هم بگوید اگر خواستی چتها را بخوان کنجکاویی ندارم! کنجکاویی ندارم که یواشکی چتها را بخوانم. هر وقت بخواهم بخوانم اشکالی  ندارد،  و این حساسیت من را از بین می برد. در نتیجه زمانی هم که بخوانم لذت می برم و حس دلتنگی برای همتا پیدا می کنم و حس می کنم چقدر دوستش دارم

  • همسر اول
از وقتی زندگی مون وارد تعدد شده بهبود های واضحی داشته 
اولی  زمان  چالش اول بود 😉
دومین بهبود واضح هم همین امروز😀

می دونید از زمان چالش اول سر به سر همسر می زارم گاهی😎
مثلا یه شعر بود براش می خونم: 
مخصوصا دو بیت اخر 😎😎
میدونی دل اسیره
اسیره تا بمیره
میدونی بدون تو
دلم آروم نگیره
میدونی دل تنگ تو
نموده آهنگ تو
ولی بیهوده جوید
بسی بیهوده پوید
به من بگو بی وفا
حالا یار که هستی
خزان عمرم رسید
نو بهار که هستی
....😎😎😎


امروز با هم چتی صحبت می کردیم.
همسرم از محبت من گفت...
خیلی زیبا...

منم از قصورهام گفتم و محبت او  و دوباره اندکی اشاره نا محسوس به چالش و اذیت همسر با کمی خرده شیشه 😎
بعدم یه گیف ناراحتی و گریه آرام.
(همسر گرامی  ما کلا  گیف گریه می بینه فکر می کنه طرف واقعا داره گریه می کنه😂😂😂)

همسر نوشت  نمی خوام  ناراحت باشی و ... . چرا اینجوری حس می کنی و من که گفتم و ... . 
کلا ذهنش مسمومه انگار 😂😂😂 منتظره من یچیز بگم فکر کنه حسودی کردم😂😂

منم براش  مطلب  زیر رو نوشتم.
این مطلب خیلی رو همسرم اثر گذاشت😉😉😉

دوباره گفت همیشه یکاری می کنی که من بفهمم در مورد  تو اشتباه می کردم و خوبی تو رو متوجه بشم. 😎😎😎

خلاصه اینبار هم یه یه نقطه عطف بود تو زندگی مون
همسر گفت واقعا اگر زندگی تعددی رو اینجور که تو می بینی ببینیم دیگه اصلا حسادتی نمی مونه و همش لذت و خوشی هست و کاملا درسته. خیلی دیدت قشنگ بود . ازت ممنونم و ...😊😍


این بود اون مطلب:

عزیزم 
این حس درونیمه
یچیزی تومه
من حرف تو رو پذیرفتم
نمی گم توجیهه
چون تو رو کاملا قبول دارم
حتی اگر بگی ماست سیاهه
قبول می کنم


اینو بدون
یه زن
یا لااقل من 
وقتی یه حسی یا فکری داره
اگر می گه به معشوقش
برای اینه که معشوقش بغلش کنه
بوسش کنه 
بهش بگه اشتباه می کنی
دوست دارم


هرچی هم باز زنه اصرار کنه
مردش بگه نه

پناهش باشه
پشت و پناهش باشه

زنش بفهمه حتی وقتی از دست اون ناراحته باز پناهگاهش همونه و بهش ثابت می کنه که اشتباه کرده...
که همیشه پشتشه


زن پناه گاه می خواد
مرد پناه آورنده
چند نفر می تونن به یه پناهگاه امن رو بیارن
همشون استفاده می برن...
هیچ کدوم ناراحت نمی شن چرا اون یکی هست...
چون نهایت حسی که می خوان و پناه دهی که می خوان رو دریافت می کنن.
و یه پناهگاه باید با تمام وجود به اینها پناه بده و اطمینان کامل بهشون بده که پناهگاه خوبی براشون هست.


من از اینکه تو پناه گاه دیگری باشی ناراحت نمی شم خوشحال هم می شم.
برات عشوه و ناز کنه ناراحت نمی شم خوشحال هم می شم.
تو اونو سیراب کنی ناراحت نمی شم خوشحال هم می شم.
ناراحت نمی شم !! خوشحال می شم!!!
این توانمندی تکیه گاه منو می رسونه!

البته تا زمانی که تکیه گاه منم باشی و من ببینم تکیه گاه و پناهگاهم رو دارم. چیزی از دست ندادم.
همه چیز مثل قبله.
عشقم رو دارم.
به صورت کامل و صد در صد برای خودم.
در حالی که به صورت کامل و صد در صد برای همتا هم هست .

اگر چه همسرم  اونقدر بزرگه که می تونه برای چند نفر همزمان پناهگاه صد در صدی باشه.
در حالی که قلب هر کدوم از اون پناهنده هاش رو صد در صد پر و تسخیر کرده باشه.



این تصویر برای حس درونیمه.
برای اینکه چرا متوجه نشدی یا چرا جوری عمل نکردم که متوجه بشی صد در صد پناهگاه منی ...
دوست نداشتم اون خلا رو توی تو ببینم...
اصلا دوست نداشتم.
دلم خیلی شکست .
نه به خاطر اون حرف...
به خاطر اون خلا.
خیلی ناراحت شدم.
و ناراحت هستم .


ولی این ناراحتی مفیده.
اثر بخشه.
موجب می شه بهم انرژی بده تلاشم رو بکنم تا خلا رو پر  کنم.
ولی ازت خواهش می کنم.
همیشه پشت و پناهم باش به صورت صد در صد.
و 
گاهی زن وقتی از چیزی ناراحت می شه و شوهرش دلیلی براش میاره،
هرچند متقن،
دلش می خواد هزار بار شوهرش تکرار کنه...
تا بشینه تو وجودش...
تا با هزار بار گفتنش بهش ثابت کنه دوسش داره....

دلش می خواد دستش رو بگیره بگه نرو...
اگر اصرار کرد ،دعواش کنه...
اگه نشد ،بزندش...( 😂)
که نرو ...
که من می خوامت...
که تو برای منی ...
نباید بری...
مثل فیلم قرمز باش برام.
نزار برم...
نزار برم...

اینکه التماس عشقت رو بکنی بد نیست ...
کوچک شدن نیست...
بزرگ می شی در قلبش...
می فهمه چقدر دوسش داری...
چقدر  بزرگی که حاضری به خاطرش هر کاری  بکنی...

دوست نداره که کفش هاشو جفت بکنی و بگی برو ...، می خوای بری برو...


حالا که دلت پیش دگر بند شده، کفش های مرا جفت نمودی که برو...

اینجوری  نباشه. 


بلکه با جون و دل و با چنگ و دندون از عشقش مراقبت کنه و بگه نمی زارم بری
مال منی ،سهم منی، عشق منی...
نمی زارم بری....


دوستت دارم عزیزم.
عشوه گری های همتا برام لذت بخشه تا وقتی تو رو دارم.
می دونم یکی دیگه هم هست به عشقم برسه و دوسش داشته باشه و بهش محبت کنه.

تو پناه ما باش.
پناه هر دوی ما.
خوشحال می  شم ببینم پناهگاهم اونقدر بزرگ و توان مند و قوامه که می تونه همزمان پناهگاه چند نفر باشه.
خدا رو شکر می کنم و به عشق اول و آخرم افتخار می کنم.

دوستت دارم سرورم
عشق من
همدم و همسر من






داشتن این دید مثل پستی که در مورد داستان تک فرزند و پست بعد از اون نوشتم به زنان و مردانی که می خوان وارد زندگی تعددی بشن ،در هر جایگاهی، کمک می کنه که بتونن سالم فکر کنن و زندگی کنن.



همسرم امروز می گفت خیلی زن خوبی دارم کاش همه جوونها زن خوبی مثل زن من داشته باشن.

خیلی حس خوبی دارم
دلم برای همتای عزیزم تنگه
قرار بیاد همدیگر رو ببینیم
هفته آینده
دلم تنگه براش دلم می خواد زودتر بیاد😍

تازه 

دو روزه ما رو گذاشته تو آمپاس 😏 می گه می خوام یچیزی بهت بگم.یسری نکات و  ... . هی می گه شب ،  دوباره صبح ، منم همش منتظر که کی شکر می ریزه از لبانش😊😊😊😊
  • همسر اول

اخلاص

۲۷
خرداد

امروز روز خیلی بود

اتفاق خیلی  خوبی افتاد


همسر به قولی از اول ماجرای تعدد می گفت من ۹۹ درصد بخاطر رضای خدا و یک درصد به خاطر نفس تعدد  رو می پذیرم.

در عمل گاهی این یک درصد بیشتر نمود پیدا می کرد یا بهتر بگم مخرب بود و در اون ۹۹ درصد اثر مخرب داشت.

امروز داشت زندگی و مشکلی که براش پیش اومده بود رو مورد بررسی قرار می داد  . خیلی باهاش صحبت کردم در مورد اخلاص در عمل و ...

پسرم وسط بحث ما اومد بالا

 گفت بابا می شه برم بقالی

_چی می خوای

_تیرکمون

_باشه بزار بعدا می ریم اسباب بازی فروشی برات می خریم 

_باشه

پسرم که معمولا اصرار بر انجام سریع چنین خواست هایی داره، در حالی که ما داشتیم در مورد توکل و نیت و نفس و ... صحبت می کردیم ، یدفعه اومد بالا و اینو گفت و یک کلام گفت باشه!

باباش گفت

حالا که اینقدر قشنگ پذیرفتی و فهمیدی بابات خیر و صلاحت رو می خواد و برات بهترین ها رو می خواد و سپردی به من ، منم برات بهترین رو می خرم .

یدفعه بهم نگاه کردیم

شوهرم تو چشاش اشک حلقه زد

گفت دیدی! وای ...

گفتم آره

گریه مون گرفت

همسر نیتش رو صد در صد خالص کرد

خیلی خوشحال بود

گفت

عملی که ذره ای خواست نفس داشته باشه دیگه اخلاص نداره

عمل ما مثل بادکنک هست  که اگر یک سوراخ ریز هم داشته باشه دیگه اون بادکنک بدرد نمی خوره. باد نمی شه. عمل باید صد در صد خالص باشه برای خدا.

عمل مثل یه سیب کرم خورده نیست که اون تکه اش رو برداری و بقیه اش رو بخوری. 

دیگه اون عمل بدرد نمی خورده...

اگر ما واگذار کنیم امورمون رو به خدا و قبول کنیم خدا برامون بهترین رو می خواد و خیر و صلاحمون رو می خواد ، اون وقت بهترین ها نصیبمون می شه. اما اگر بخوایم خودمون اونچه فکر می کنیم بهتره رو برای خودمون درست کنیم و بدست بیاریم ، اگر چشم بصیرت داشته باشیم بهترین رو از دست داده ایم


پسرم اون موقع وسط بررسی ما اومد.

خدا فرستادش.

نشونه راه بود برای ما.

اینکه بیاد و رفتاری نشون بده و جملاتی بگه که خداوند ما رو توسط اون هدایت کنه .


عالیی بود عالییی

ممنونم خدایا 


امروز بعد از این ماجرا همسرم دوباره گفت نعم العون علی طاعه الله هستم ‌.😍😍😍


حالا به این بیش از پیش پی بردیم که آیت الله شاه آبادی چی می گن:


🔶امام خمینی (قدّس سرّه) :


یکى از مشایخ عظام ما [آیت الله شاه آبادی] دام ظلّه، میفرمود که در تعدد زوجات، که انسان گمان میکند ورود در دنیا و توجه به آن است، وقتى که انسان به آن مبتلا شد، مییابد که این یکى از «شاهکارهاى بزرگى» است که انسان را در عین ورود در دنیا از دنیا خارج مىکند و از آن منصرف مینماید. 

  • همسر اول

راه حل

۲۶
خرداد
امروز با همسر صحبت کردم
سوءتفاهم ها رو رفع کردیم

اینکه همسر جوری بیان کرده بود که من فکر کرده بودم همتا خیلی ناراحته و به قول همسر داره گریه می کنه... (بخاطر استیکر گریه😂)
و صحبتهایی که شده بود

خیلی خیلی مفید بود این چالش 
همسر فکر می کرد حالا که من حسودی نمی کنم ، نباید حساسیت  باشه اما بعد  متوجه شد اینجور نیست.

برای همین برای ادامه کار سعی کرده برنامه ریزی شده ادامه بدن
مثلا یه گروه سه نفره جهت بحث و قوانین  و درد دل تشکیل دادیم
زمانی بندی چت رو انجام بدیم
کارهای حساسیت زا انجام  ندیم و ...

...

خلاصه خیلی مفید بود
بنده خدا همتای عزیزم همش معذرت خواهی می کرد و می گفت تقصیر منه


منم می گفتم بابا تقصیر تو نیست 
جناب گرامی همسر جوری رفتار کرد که بنده هم دچار سوء تفاهم شدم و فکر کردم ناراحت شدم ...

خلاصه الحمدالله خیر بود
صلح برقراره😉


  • همسر اول

شنیده بودم تو زندگی های تعددی موفق ، همتاها با هم مشکل ندارند و مشکل بیشتر با شوهر هست.

و شنیده بودم اوایل ازدواج مرد به سمت همسر دوم بنابر جدید بودن و ... تمایل بشتری داره
بنابراین خودم رو برای این موارد آماده کرده بودم.

خوب حالا همسر عزیز ما که اصلا حال حتی پیامک نوشتن هم نداشت می شینه چندین ساعت پشت سر هم تایپ میکنه😂

قبلا هم به خودش و هم همتا گفته بودم که اصلا ناراحت نمی شم و اینکه می بینم می خندید، خوشحال هم می شم .
دوست دارم به هم نزدیک شن. 
مثلا همون ابتدا به همتا گفتم اسم همسر رو کامل صدا کن دوست داره.

خلاصه
از وقتی محرم کردن دیگه در جریان چتهاشون نیستم و پیش همسر نمی شینم نمی خونم ... 
اما امشب از ساعت ۱۰:۳۰ تا تزدیک ۳ صبح داشتند چت می کردند. 
اوایل همسر اخماش تو هم و هی تایپ می کرد...
گفتم چی شده 
گفت هیچی اعصابم رو خرد کرده چیزی نگو ، توپیدم بهش و ...
بعد از مدتی دیدم روند ادامه داره 
به همتا پیام دادم چه خبره😂 چقدر تایپ می کنه 😂
گفت روسری ام رو نپسندیده و ... 

من هم از روحیات و سلیقه همسر گفتم و اینکه روحیه حساس داره و چکار کنه و ...
بعدم گفت همسر رو دوست داره و ناراحته  که ناراحت شده. گفت تو هم بشین کنارش بخون. 
 گفتم نخوندم از زمان محرمیت ...گفت از نظر من اشکالی نداره و گفت  دعا کن

بعد هم گفتم براتون صلوات می فرستم...


تو این مدت اگر کنار همسر می نشستم . باوجود اینکه سرم تو گوشی خودم بود همسر گوشی رو کج می کرد و حالت بدی می گرفت

منم بلند شدم رفتم توی اتاق و روی مبل دیگه و ...
براشون صلوات فرستادم که مشکلشون حل شه

بعد دیدم داره می خنده همسر و مرتب تایپ میکنه و ...و صحبتشون تموم شد.


دید ناراحتم
منم چیزی نگفتم

گفت طول کشیده ناراحتی؟ 
گفتم نه.

 خواستم چتها رو بخونم. گفتم همتا اجازه داده.
گفت همتا نباید اجازه بده من باید اجازه بدم الانم می دم.

چتها رو خوندم
خیلی ناراحت شدم. خیلی خیلی خیلی خیلی . عصبانی بودم.

ولی نه از اون چیزی که شما ها فکر می کنید.

همسرگفت  پشیمون شدی ...
گفتم نه 

همسر خوابید
نماز خوندم و استخاره کردم...
استخاره کردم که ول کنم ماجرا  رو . دیگه قید ثواب و ..‌ رو بزنم. بزارم هر کاری خواست بکنه . ادامه بده یا نه. من پشتش نباشم فقط . فقط به خاطر رفتار همسر. اگر چه دلم به خاطر همتا می سوخت. حالا می گم چرا.


همسر رو بیدار کردم برای نماز صبح

علی رقم اینکه استخاره تا حدی ارومم کرده بود.
...
ولی متلک انداختم به همسر
گفت چرا اینجوری می گی 
گفتم ببخشید 
با روی خوش

نشسته بودم روی مبل 
بعد از اینکه نمازش رو خوند اومد پیشم گفت چرا اینجوری می گی به خاطر اینکه چت طول کشید خوب ما هم اولا اینقدر صحبت می کردیم و ...

آرام بودم خیلی آرامش داشتم
گفتم نه
خواست که بگم

منم گفتم:

مگه من نگفته بودم که وقتی میبینم با هم خوشید لذت می برم؟
چرا به من می گی دارم می توپم بهش و ... که من برم مرتب براتون صلوات بفرستم و ... بعد می بینم شما باهم خوب بودید! برای چی الکی اینجوری گفتی که من باهات صادق باشم و نگرانت باشم بعد تو اینجوری رفتار کنی؟
بعد برای چی آخر صحبتاتون گفتی من ناراحت می شم؟
مگه من چیزی گفتم؟
چرا دروغ نسبت می دی به من؟



گفت یعنی تو از چتهای ما خوشحال می شی؟
گفتم آره مگه تا حالا نگفتم؟!

گفت تو داشتی برای ما صلوات می فرستادی؟
گفتم اره . برای اینکه روابطتون خوب شه!

گفت من که باورم نمی شه
براش چتهایی که به همتا داده بودم و راهکارهایی که دادم و صلوات و ... رو خوندم

هی می گفت یعنی چی
من که درک نمی کنم
قسم بخور
گفتم تو که می دونی من قسم خوردن بدم میاد

اصلا اهمیتی نداره که باور کتی یا نه
ولی بدون اونقدر دلم رو شکوندی که من با شما اینقدر صادقم و ارزوی خوشحالی و خوشبختی تون رو دارم و شما اینجوری  منو می پیچونی.‌... خوب شما که هر شب و روز چت می کنید چند ساعت طول می کشه هر بار.  من هیچ وقت اخم هم نکردم.!
 چرا اینجوری رفتار کردی؟
اونقدر دلم شکست که حتی گریه ام نمی تونستم بکنم!
سر نمازم وقتی تو قنوت مرتب می خوندم الهی و ربی من لی غیرک گریه کردم فقط 

بعد هم استخاره کردم برای موندنم پشتت. که بازم پشتت بمونم یا نه.

دقیقا جوابم رو گرفتم 
صفحه ۳۱۷ قران اومد

خوب است کسی که نیت خوبی دارد نباید از مسائل و مشکلات بترسد با توکل به خدا اقدام کنید
آیه نجات موسی و شکافته شدن دریا
کاملا مرتبط با اوضاع من

اگر نیتم خیره نباید بترسم و ...

به نذرمم فکر کردم . همین زجر ها تقدیم به امام زمان عج . 

مرتب سرش رو گرفته بود و می گفت درک نمی کنم . یعنی چی . یعنی تو داشتی برای ما صلوات می فرستادی؟ یعنی تو ناراحت نمی شی؟

گفتم تو  تو ذهنت یچیزی ساختی که مثلا زن اول باید ناراحت باشه از صحبتهای همتا و ... بعد همش داری بر طبق اون منو مورد قضاوت قرار می دی
گفت اره دقیقا همینجوره

گفتم چند روز پیش هم که همینجانشسنته بودیم داشتم نکته ای رو میگفنتم تو گفتی ببخشید وسط حرفت که داشتی می گفتی من فکر کردم می خوای بگی فلان بعد دیدم نه حرفت خیلی خوب بود. ببخشید.

گفت آخه جور دیگه ای اصلا درک نمی کنم.
چطور ممکنه تو الان ناراحت نباشی خوشحالم باشی !عجیبه!
مگه می شه 
گفتم اره
گفت من نمی فهمم توجیهش چیه
گفتم چون تو از محبت من که نمی خوای بزنی بدی به اون
محبت هر کدوم سر جاشه
 وقتی ادم یه بچه میاره و بعد از چند سال یه بچه دیگه ایا بچه اول وقتی می بینه بچه کوچیکه رو می بوسی ناراحت می شه؟
گفت نه
گفتم خوب اینم همونه
بچه می گه منو دوست دارن اونم دوست دارن هر کدوم به یه شکلی . 
اما اگر ببینه بر می  گردی به بچه اول می گی دارم بچه دوم رو دعوا می کنم بعد پشتت رو بکنی بهش و بچه دوم رو بغل کنی ببوسی ، خیلی ناراحت می  شه

تو اینکار رو کردی!

من هی نگران برای شما دعا کنم در حالی که.‌..

بهم گفت تو ناراحت می شی اونو دوست داشته باشم ؟گفتم اصلا و ابدا


گفت من درک نمی کنم !
توچطور ناراحت نیستی!
چطور خوشحال  می شی!
داشتی صلوات می فرستادی! 
گفت پس چطور اون موقع بهم متلک انداختی گفتم خیلی عصبانی بودم‌ تازه آرام تر شده بودم. اما باز ناراحت بودم که باهام اینجوری رفتار کردی . منی که اینقدر باهات صادقم. متلک انداختم که دیدی اشتباه کردم و بالافاصله معذرت  خواستم


گفت من درک نمی کنم .


تا الان باهات اونجوری رفتار می کردم که گفتی...
اینکه توقع حسادت و ... ازت داشتم.
هنوزم باورم نمی شه!
ولی سعی می کنم دیگه اینجوری فکر نکنم.
گفتم مهم نیست!
گذر زمان همه چیز رو حل می کنه!

وگرنه اگر قرار به فهمیدن شما بود ، باید اون موقع که بهت چنین پیشنهادی دادم و دنبال مورد خوب متناسب با سلیقه و خواست شما بودم و ... متوجه می شدی.
الانم باور نمی کنی.
گذر زمان همه چیز  رو درست می کنه. ..


گفت احساس می کنم دارم به اون نزدیک می شم و تو ازم داری دور می شی . این طوره ؟
گفتم نه
گفت این چی که دارم به اون نزدیک می شم ولی تو رو از خودم طرد می کنم و دور می کنم؟
گفتم آره
یخورده ناراحت بود
خیلی هم خوابش  می اومد  طفلک.

بهش گفتم بخواب حالت خوب نیست



خوابید

و من بیدارم هنوز 
حهت بررسی
جهت ....


خدایا کمکم کن
به حق بزرگیت
امتحان بزرگیه
خدایا خواسته بودم جزء ۳۱۳ نفر باشم
شاید راه پاک سازی و خالص سازیم اینه
خدایی منو پاک کن برای خودت


و من یتوکل علی الله فهو حسبه 
  • همسر اول

بعضی از دوستان بهم می  گن تو خیلی خوبی.

همتا هم می گفت.
فرشته ای فرشته زمینی


بهشون گفتم و می گم فکر نمی کنم خیلی خوب باشم
اصلا این کار من هیچه.
بهشون گفتم و می گم من اگر آدم خوبی بودم خیلی زودتر از اینها این کار رو می کردم. 
تمام سختی هایی که همتا تو این دوران کشیده
احتمالا اشک شبانه و دشکستگی اش از حرف مردم
تنها خوابی هاش
مبارزه با نفس
وووو
می تونست زودتر تموم بشه.
ولی من ...

البته همتا گفت این دوران برای رشد من لازم بوده و این از بزرگواریش بود‌


نمی دونم



یکی از عزیز ترین دوستان دبیرستانم،حمیده، همان که قبلا گفتم باهاش صحبت کردم ، برام یه دلنوشته نوشته. خیلی قشنگه . هم قشنگ ظاهری و هم قشنگ معنایی. خیلی روحیه داد بهم.
ازت ممنونم حمیده جون.



یچیزی بگم
نمی خواستم اینو بنویسم
نمی خواستم ریا بشه 
اما چون خیلی کمکم کرد تو ماجرای اولین چالش می گم
وقتی بعد از محرمیت همون شب رفتیم حرم و برای خوشبختی اونها و پاک موندن خودم از حس های بد و ‌... دعا کردم ، یه نیت کردم.
من عاشق امام زمانم
نیت کردم تمام ثواب این کار قلیلم ، اگر صبری کردم ، اگر ثوابی بردم برای امام زمان عج باشه و تمام ثوابش رو هدیه کردم تا اخر عمر به حضرت حجت.
برای همین فکر می کنم دارم نوکری امام زمان رو می کنم.
برای همین وقتی با یه سختی روبرو می  شم یاد نذرم می افتم و نمی شکنم و استوار می شم.

  • همسر اول

با والدین مون صحبت کردیم


اول با پدر صحبت کردم

چند ساعت مکالمه طول کشید

پدرم در نهایت گفت که کارمون کاملا اشتباهه. ولی تصمیم با خودمونه.


گفتش که بهتره اگه میخوای کار خیری بکنین کار دیگه ای بکنید.

که این همه آدم نیازمند هست ، این همه کارهای خیر هست که میتونید انجام بدید. این کار رو نکنید. این کار به زندگی تون لطمه میزنه. اگر که مثل خودتون پیدا می‌کردید خوب بود ولی مثل خودتون پیدا نمیشه ....


قطعاً صدمه می بینید...

اشتباه می کنید...

شیطان شما را گول زده...

چیز خورت کردن....

گفتم اگر یکی به دست کمک دراز کنه و شما مطمئن باشید به کمکت نیاز داره کمکش نمیکنی؟

گفت چرا

گفتم خوب اگر که ما بگیم که به اون کمک نکن برو یه کار خیر دیگه بکن گوش می کنی

گفت نه.

گفت ولی این کاری که داری می کنی بهت صدمه میزنه


اگر که ۲ درصد حتی احتمال ضرر و صدمه می دی عقل سالم می گه نباید این کار رو بکنی

اگر که این اشتباه رو بکنی یک عمر وبال گردنته...

گفتم می دونم. انشالله که اینطور نمیشه ولی خدا میگه که از مال و جان تون باید انفاق کنید تا به قرب الی الله برسید.

من می دونم الان دختران زیادی هستند که به تاهل ، به زندگی مشترک نیازمندند

اگر اون عده ای که توانایی دارند این کار را انجام بدهند مشکل این افراد جامعه حل میشه .ما نمی‌توانیم در مقابل اینها بی تفاوت باشیم.

اگر شما ببینید که یک مقداری آب داری و دیگری آب نداره یا آبی که داره مسموم است، آیا از آب خود به او نمی دهی؟

اگر در جاده در حال رانندگی هستید ،در حالی که ماشین پر است ، ببینی کنار جاده افرادی بدون وسیله ایستاده‌اند آیا آنها را سوار نمی کنی؟ حتی اگر از جای شما تنگ شود؟


مادرم سخت تر قبول می کرد یعنی از همون اول می گفت زندگی خودتونه ولی ناراحت بود و ...

در نهایت گفتند که زندگی خودته ، خودت میدونی .ولی به نظر ما کار اشتباهی می کنی.

این کاریه که فی النفسه خوب هست اما نه برای جامعه امروزی که وجهه اجتماعی خوبی نداره...

سخته اما اگر که می‌خواهید این کار را انجام بدهید باید آدم خوبی مثل خودتون باشه. آدم خوبی باشه که به خاطر خدا زندگی کنه و هم چنین آدمی امروز پیدا نمیشه!

گفتم شما دعا کن ان شاءالله که پیدا میشه ... ما هم اگر که همچین آدمی پیدا نشه تعدد نمی کنیم.

با مادرشوهرم هم صحبت کردیم

قبول نمیکرد

خیلی خیلی ناراحت شد. میگفتن مثل خانم اولت پیدا نمیشه این کارو نکن زندگیت رو به هم نریز.

خیلی صحبت کردیم . خیلی خیلی صحبت کردیم. گفتم خودت رو بزار جای اینجور افراد

بدون بچه

تنها بودن

افسردگی

در نهایت با اکراه ایشون هم قبول کرد.


امشب برای اولین بار با همتا صحبت کردم

از دغدغه هامون گفتیم

همتا گفت رضایت من براش خیلی مهمه. اون زمانی هم که می خواستن محرم کنن قبلش جهت اطمینان خاطر گفته بود و من بهش ویس داده بودم که مطمئن باش.

گفت دوست داره من مثل خواهر نداشته باشم.منم گفتم همتا رو همیشه مثل خواهر می دونستم. 

آرزوی درک متقابل کردیم برای هم.


امیدوارم همه چیز به خیر بگذره

امیدوارم هرگز صدمه نبینیم و سراسر خیر و نیکی باشه زندگیمون

الحمدلله اگر چه سخت ولی خدا را شکر همه چیز تا حدی به خیر گذشت.

امیدوارم باقی روند نیز به بخیر باشه

  • همسر اول