اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تعدد زوجات واقعی

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ
 
امروز می خوام براتون یه ماجرای واقعی رو تعریف بکنم
یه ماجرای خیلی جالب
که توش کاملا مدیریت خدا و مکر خدا رو قشنگ می شه دید
 
یه خانم به اسم مستعار شیرین   ،  به همکار داشت که علی الظاهر خیلی با خانم خوب بوده و بهش حتی ابجی می گفته ما صداش می کنیم شهره ،.
شیرین تو زندگیش مشکلاتی داشته که راه حل رو تعدد می دیده ، مثل اینکه بچه نداشتن و ازدواجشون با همسرش از خانواده همسر مخفی بود. چون اونها  سالها پیش مخالفت کرده بودند.
 
و به همسر پیشنهاد می ده که شهره رو به عنوان خانم دوم بگیره . 
خانم دومی که در چشم خانواده خودش و خانواده همسر خانم اول به شمار می رفته و خانم اول زندگی مخفیانه رو ادامه می داده...
 
 
اما این روند چطور پیش رفت
در دوران نامزدی  شیرین متوجه شد که شهره از قبل با همسرش ارتباط داشته و اونها ایشون رو سوق دادند به این مسیر. ... اما خوب چیزی نمی گه
شهره در این دوران نامزدی، برای عقد،  شرط می زاره که باید شیرین رو اقا طلاق بده و بعدا اگر خواست صیعه اش بکنه
 
و دختری که تاحالا در خانه مجردی زندگی می کرده ، الان اظهار می کنه باید بعد از دواج حق قسم رو ۳ شب برای اون بجا بیاره و یک شب برای شیرین چون می ترسه...
 
و تو این مدت مدام جلوی شیرین حرفهایی می زده و جلوی شوهر جور دیگه وانمود می کرده و اگر شیرین به شوهر می گفته که شهره این چنین گفته، شهره کلا منکر می شده و می گفته بزار عقده اش رو خالی کنه عزیزم و ..‌ 
بماند که مشاوری که خود شهره پیدا کرده بود، بعد از مشاوره بهشون گفت که شهره قصدش تخریب زندگی و ..‌ هست . 
 
تا اینکه فایل ضبط شده ی اداره اثبات می کنه که حرفهای شیرین راست بوده. 
 
مرد با شهره برای بار دوم بهم می زنه
و این بار شهره  و پدرش میاد و اطهار می کنه بارداره و برگه ازمایش هم می ده 
اگر چه مرد تعجب می کنه چطور مکنه همچین چیزی وقتیی...
با این ترفند مرد پای سفره عقد می شینه و بعد از خوانده شدن خطبه عقد متوجه می شه شهره نه تنها باردار نیست بلکه دوشیزه هم هست.
 
اما خوب
عقد خوانده شده بود و برای باطل کردن اون باید مهریه سنگینی پرداخت می شد و بعد از مدتی با گریه ها و اظهار علاقه و ... ی شهره، مرد تصمیم می گیره زندگی رو با ایشون ادامه بده
 
شیرین هم رضایت دادگاهی داده و بابت بیماریی که برای شهره پیش میاد برای ازدواج کلی خدمت و ...می کنه
 
 
بنا بود حق قسم یک شب در میان باشد
اما سفر به شهر همسر به عنوان ماه عسل، و بارداری زود هنگام  شهره همه چیز رو عوض می کنه
 
شهره اظهار می کنه که حتی دیدن و اسم شیرین بهش اضطراب وارد می کنه و برای بارداریش بده.
 
با برگشت از سفر ، خانه شهره عوض می شه تا شیرین ادرسی نداشته باشه و خط تلفن ها پاسخ داده نمی شه. مرد هم می گه که نباید با من دیده بشی چون کسی نمی دونه شهره زن دومه و براش بده. 
شیرین صبوری می کنه
 
 
ماه ها می گذره
و مرد حق قسم رو هم بجا نمی اورده!
شیرین تنها ادامه می داده به امید اینکه بعد از بارداری همه چیز به خیر تموم می شه، در روزهایی که با خودش تصور می کرد "یعنی بچه همتا به من چی می گه،به من می گه مادر؟" متوجه می شه که همتا برای استراحت به خونه والدینش برده می شه ، بخاطر لکه بینی ، و همسرش میاد دیدنش، چون همتا پیش والدینشه ، 
در حالی که همه چیز  رو برای ورود شوهرش بعد از ماه ها اماده کرده بوده ، می بینه همسرش اومد ، در حالی که وارد خونه نمی شه می گه( پدر همتا دم در پایینه و قراره با من بیاد بریم خونه و من فقط ۱۰ دقیقه فرصت دارم که تو رو ببینم و بعد برم خونه )
و دقیقا بعد از ۱۰ دقیقه رفت
شهره اجازه نداده بود در حالی که حتی وقتی خودش نیست همسر با شیرین باشه و پدرش رو هم همراه او فرستاده بود.
 
و شیرین باز صبر کرد. می گفت عیب نداره همسرم دلش خیلی بچه می خواد. ان شاءالله خدا  دلش رو شاد کنه و ...
 
فردای همین شب اما اتفاق عجیبی افتاد. شهره بستری شد، خونریزی زیاد. بچه سقط شد!
 
و شهره گفت این همش از ناله و نفرین شیرین بوده و اون موجب شده این اتفاق بیافته باید طلاقش بدی
 
شوهر با ناراحتی و دلخوری اومد پیش شیرین. دعوا . که چرا ناله و نفرین کردی و طلاق ... شیرین می گه هرگز اینطور نبوده و اروزی دیدن اون کوچولو رو داشته و جهت اثبات پیامهاشو که با اطرافیان داشته نشون می ده و برای مرد روشن می شه .
 
مرد تصمیم می گیره که هر دو رو داشته باشه ، برای کمتر از یک هفته شیرین یه شب در میان همسر رو می بینه ، اگر چه با تماس و گریه و اعتراض شهره همراه بوده،  ولی همسر باید برای سفر چند ماهه کاری به خارج از کشور می رفته ...
شهره یک هفته است سقط کرده
علی الظاهر شوهر تنها می خواسته بره
ولی به شیدین می گه تو مشکلی نداری با شهره برم؟ و شیرین می بینه به هر حال اگر شوهرش تنها نباشه و زنش همراهش باشه بهتره و می گه نه. اون دو با هم می رند. 
 
و باز شیرین متوجه می شه کارهای ویزا و ... سفر هر دوشون از قبل انجام شده بوده ... 
 
باز دوری
 
اگر چه شیرین توصیه می کرده که بعد از سقط بلافاصله باردار نشید خطر داره ، اما همسر اظهار داشت که خود شهره اصرار داره 
و بلافاصله بعد از سقط، به اصرار شهره ،
 
 بارداری! اون هم دوقلو!
 
و باز ماه ها می گذره
تو این یک سال و خرده ای فقط همون یکی دو شب که تو دوران سقط شهره بود همسر اومد پیش شیرین و دیگر هیچ.
 
بعد از ماهها
و ارتباط تلفتی و چت کنترل شده و محدود
بعد از حدود ۶ ماه از بارداری
خونریزی
ختم بارداری
 
 
 
فقط یاد ایه و مکرو مکرالله والله خیر الماکرین می افتم
و مدیریت خدا رو می بینم 
و یاد داستان ساخت مسجد جمکران 
که امام زمان عج به حسن مثله می فرمایند به  اون فردی که زمین رو غصب کرده بود بگو خداوند فرزندانت رو ازت گرفت ، تا متوجه بشی که اشتباه کردی و نفهمیدی....
 
 
کاش شهره متوجه اشتباهاتش می شد و رفتارش تغییر می کرد و در کنار هم به خوشی و با عدالت زندگی می کردن و شوهر بخاطر رضایت یک زن یا بخاطر حفظ کردن بچه ها ، معصیت خدا رو نمی کرد ، بلکه بجای اینکه خودش بخواد تدبیر کنه و بچه هاش رو حفظ کنه ، اونها رو میسپرد دست خدا و با اقتدار احکام الهی رو اجرا می کرد....
 
 
اما در نهایت
ازمایش خاص ، مشکل در ناسازگاری شون رو نشون داد شهره و شوهر شیرین جدا شدند...
و 
الله مع الصابرین ، والله یحب الصابرین ....
 
براشون دعا کنید...
  • همسر اول

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی