اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

سلوک زن

۳۰
تیر

پذیرش #تعددزوجات [#حکم_خدا]

#شرط_سلوک_زن از منظر #علامه_طهرانی

🔸

🔻آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی فرزند #علامه_طهرانی در بیان خاطره ای از پدرشان میفرمایند:

🔸روزی در محضر حضرت علامه والد بودیم شوهر یکی از مخدّرات [خانمها] به ایشان گفت:

🔻خانمِ ما تقاضا دارد که او را [بعنوان شاگرد سلوکی] بپذیرید... 

⚠️ولی #علامه_طهرانی با تندی رد کردند و نپذیرفتند.

🔻بعد از مدتی، آن شخص، حقیر (فرزند علامه) را جهت همین امر واسطه قرار داد و بنده پیام ایشان را به علامه والد رساندم، اما ایشان باز هم نپذیرفتند و فرمودند: 

🔻آقاجان! این خانم #تسلیم است؟! اگر شوهر او #تجدید_فراش کند [و #تعددزوجات داشته باشد]، آیا این خانم آرام می نشیند یا غوغا به پا میکند؟! 

🔻حقیر که آن مخدره را میشناختم و می دانستم که #روح_تسلیم در او نیست و در برابر این امور تاب نمیآورد، عرض کردم: نه، ایشان داد و فریاد کرده و غوغا به پا میکند!


🔸 #علامه_طهرانی فرمودند:

👌 #سلوک که تنها #ذکر_گفتن نیست!

✨سلوک، #تسلیم بودن و گردن نهادن به «ما جاءَ بِهِ النبی (صلى الله علیه وآله وسلم)» (اقتدا و تسلیم به شریعتِ پیامبر اسلام) است.

✨سلوک #تسلیم_حق_بودن است. 

✨سلوک یعنی [از حکم الهی] هر چه به او گفتند، بگوید «چشم».

✨[سلوک یعنی] در پیشگاه خدا عبدِ مملوکی باشد که «لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْء» : (خودش -بدون اتکاء به حق- قدرت بر شئ و کاری در خود نیابد -و فقط خدایش را قادر و مالک ببیند-). 

✨[سلوک یعنی] به حقیقت ببیند که «لاَ یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَیَاهً وَ لاَ نُشُوراً» : (اینکه عبد، هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خویش را در اختیار خودش ندارد -و هرچه دارد از خدا بیابد که او مالکِ علی الاطلاق است-)؛


✨نه اینکه عبد به [آن] #احکام_خدا ‌[مانند #تعددزوجات] که موافق هوای نفس او نیست اعتراض کرده، و داد و بیداد و غوغا کند.

[اینکه به حکم خدا اعتراض کند، یعنی خدا را تنها «مولا» و تنها «ربُّ الأرباب» و تنها «صاحب تصرّف مطلق» در خودش نیابد، ولذا حاضر نمیشود که خداوند به هر حُکمِ حکیمانه اش در او نفوذ و تصرّف ربّانی کند، و این فرد در برخی احکام مانند #حکم_تعدد_زوجات از ربوبیت حق سرکشی کرده و به سلیقه ی هوای نفسانیِ خودش و #ربوبیت_نفس_اماره تسلیم میشود، و خودش را به #شرک_پنهان شریک در تصرّفِ ربوبیت و حاکمیت حق می پندارد. در حالی که #اولیاءالله تماماً تحت تصرّف اراده و حکم حق هستند، و هرگز بدون اذن و امر الهی، در خویش و خلقت تصرّف نمیکنند]. 

[پایان بیان سخن علامه طهرانی] 

🔶

🔻فرزند علامه طهرانی در توضیح میفرماید: 

🔸آری، همانطور که اشاره شد حضرت علامه ی والد بر #شرط_تسلیم تاکید و اصرار داشتند؛ زیرا عِمادِ سلوک در رفعِ «حجاب تعیّن» فقط #تسلیم است، و سالکی که در او #روح_تسلیم و #عبودیت [مطلق] نیست، برای همیشه در «غَیابَتِ الجُبِّ نفس (نهانخانه قعر چاه نفس)» محبوس میماند!! ⚠️(پناه بر خدا)

✨(اشارتی انفسی، به آیات ۱۰ و ۱۵ سوره یوسف، که «یوسف» را اشارت و نماد روح و جانِ قدسی، و «قعر چاه» را اشارت و نماد بدن و میل نفس اماره و تعلّق به عالم طبیعت می یابند، که آن یوسفِ جانِ قدسی در آن قعر چاه امیال نفسانی محبوس و گرفتار است).


🔻[برای نجات جانِ قدسی از حبس در قعر چاه نفس]، سالک با حُسن استقامت در #طریق_توحید و #عبودیت و #اقتدا_به_شریعتِ رسول الله (صلی الله علیه و آله)، نباید هیچ نصیب و بهره ای برای نفس بگذارد، و در برابر مشکلاتِ طریقت، صبور و شکیبا باشد، و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) نکند، و الا اگر بخواهد هم از [هوای نفس و] حظوظ نفس بهره ببرد و هم از #نور_توحید [در عبودیت به #احکام_حق]، آنگاه محکوم به #نفاق است. 

✨[چرا که ظاهرش را توحیدی و مسلمان نشان میدهد، اما در باطن تسلیم نیست و مخالفت و اعتراض به احکامِ حق -مانند تعدد زوجات- دارد، و این علامت #نفاق و #شرک_پنهان و موجب هلاکتِ جان است، که از این خطر عظیم پناه به خدای کریم میبریم]

🔶

🔻منبع: کتاب «نور مجرد»، جلد ۱ ، ص۶۰۲ و ۶۰۳ (تصویر ضمیمه👇)

🔶

✅ کانال توحید در وحدت زوجات

💖 #وحدت_زوجات درخانواده های مستحکم به حُکم #تعددزوجات💖

💞 t.me/wahdatzojat/133 💞

  • همسر اول

نگرانی

۳۰
تیر

چند روز دیگه می ریم شهر همتا برای مراسم رسمی و اینکه دیگه ان شاءالله برای همیشه بیاد با ما زندگی کنه.

تو این مدت با مادر شوهر خیلی حرف زدم. گفتم همتا دختر خوبیه و ... . گفتم نگرانه که شما می پذیریدش یا نه. بهش گفتم شما چه زن خوبی هستی و ..‌. . مادرشوهرم خندید. تائید کرد. اگر چه نگرانی هایی هم داره. گفتم خودت ببینیش خیالت راحت می شه و خدا رو شکر می کنی. از طرفی گاهی یه نکاتی آزارمون می ده. دلم می خواست تو مراسم اینها رو به همتا بگم.

اگر چه می دونم اینجا اینا رو می خونه.

بگم ما برای این ازدواج خیلی کارها کردیم . خودت می دونی. با سختی خانواده شوهر رو راضی  کردیم. جاریم اینا که هنوز نمی دونن و حتی با شوخیش هم خیلی ناراحت می شه. فامیل من ... . مادرم اینها که هنوز همون طورند. ما زندگی مون و اینده بچه ها و حرف مردم و اجتماع رو در روبرومون داریم... ازت می خوام فقط مطمئن  باش و چند وقت دیگه به هر دلیل جا خالی ندی و دشمن شاد نشیم. بگن دیدید درست می گفتیم...

بعد دیدم خوب من اگر به خاطر خدا کار کرده باشم و اخرش هم اینجوری بشه باز فرق نباید برام بکنه. اگر حجت بر ما تمام شده باید کار رو انجام بدیم و باقی امور رو واگذار  کنیم به خدا....

افوض امری الی الله


صبح همسر برام قران می خوند. در مورد رفتار مامانم اینا ناراحتم . ولی وقتی ایه رو شنیدم اروم شدم.انگار در مورد والدینم بود. خداروشکر که دلیل و راهنمام هست

الممتحنة

إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩) 

  • همسر اول


عده ای می گن ازدواج دوم باید از روی میل باشه نه خیر خواهی و رضای  خدا و زن اول هم نباید دخیل باشه در این انتخاب!!

پاسخ و بررسی بنده:


اینکه هدف اصلی ازدواج و اینکه کلا چرا ازدواج می خواهد بکنه رضای خدا باید باشه!هر کاری انسان انجام می ده باید بخاطر خدا باشه وگرنه باخته. حتی هدف خیر خواهی هم خوبه . خیر خواهی برای خدا. مثل ائمه و پیامبر اکرم ص که ازدواجهاشون به خاطر خدا و خیر خواهی  بوده.

اما بعد از هدف اصلی ، در جهت انتخابهاشون ، قطعا آن کسی را انتخاب می کنند که دلشون هم بخواد.حال عده ای دنبال صرف دل و زیبایی می رن که زیبایی از دست می  ره و عادی و کهنه  می شه. و عده ای هم اخلاق رو انتخاب می کنند که هرگز کهنه نمی شه و از بین نمی ره ، بلکه رشد هم می کنه. بنابر این ایشون هم زن باب میلشون رو انتخاب کردند. زنشون هم کاملا باب میلشونه.اونچه می خواستن.

از طرفی اینکه زن اول هم در انتخاب زن دوم شریک باشه اصلا بد نیست و مزیت هم داره.اولا زن جنس زن رو خوب می شناسه.دوما شوهرش رو و علائقش رو خوب می شناسه.سوما سازگاری بین زنها بیشتر و دردسر ها کمتر می شه.چهارما حس در اون دخیل نیست و انتخاب عاقلانه است و بعد از ازبین رفتن حس پشیمانی ببار نمی یاره.پنجما سازگاری بیشتری بین زنها وجود داره و تنشها کمتره و مرد ارامش بیشتری داره و زن دوم راحتتر زندگی می کنه

حال مرد از بین زنهایی که زن اول برای مرد گزینش کرده یکی رو انتخاب می کنه که باب میلشه و این انتخاب بهترینه.

نه اینکه زن بگه با این ازدواج کن. نه. مرد می گه من نمی خوام با هر خانمی وارد صحبت بشم و ..‌ . یه خانم با این ویژگی ها پیدا کن که دوست داشته باشن وارد تعدد بشن. همسر اول هم چندین مورد بر طبق نظر آقا پیدا می کنه. بعد آقا باهاش وارد صحبت می شه و اون گسی که میل و عقلش بهش هست رو انتخاب  می کنه 

این حالت در ازدواج های اول هم هست. در ازدواجهای موفق. مادر پسر یکی رو انتخاب می کنه. چون جنس زنها رو می شناسه و احسلسی عمل نمی کنه و عروسی که با انتخاب مادر شوهر هم هست ، مشکلات خانوادگی اینده شون کمتره.

از طرف دیگه من هرچی ازدواج دارم می بینم که به شکست می انجامند و طلاق و ... همه از مواردی هستند که برای دل زن گرفتن نه رضای خدا و خیر خواهی؛

و زن اول رو دخیل ندونستن... . اما ازدواجهایی که موفق هستند ، ازدواجهایی که الان سالیان سال داره می گذره یا دارن همه توی یه خونه زندگی می کنن و موفقند از روی خیر خواهی و با دخالت زن اول بوده چون میل از بین می ره و

وقتی مشکلات زیاد باشه ادم قید هوی و هوس رو می زنه. اما وقتی به خاطر خدا و خیر خواهی باشه هرچه مشکل بیشتر باشه می دونه اجرش بیشتر و جا نمی زنه. از طرفی وقتی زن اول هم دخیل باشه می دونه اون خانم هم مورد تایید خورش هم بوده پس سازگاری به خرج می ده و زن دوم هم می دونم که با یک خانواده قراره زندگی کنه و نه صرفا یک مرد. پس سازگاری خودش رو با کل اعضای  خانواده می سنجه و وارد زندگی می شه. و در نهایت یک خانواده منسجم تشکیل می شه که زنها با هم خوب هستند و مرد عاشق زنهاست و بچه ها چون  خواهر و بردار واقعی اند و همه با هم خوش و خداوند هم از انها راضی و خیر  اخروی برای انها فروان.



بنابراین ازدواج کلا باید بخاطر رضای  خدا و خیر خواهی  باشه و زن اول باید همراه باشه در این مورد و چه بهتر  بررسی اولیه توسط زن باشه حتی و سازگاری بین زنها وجود داشته باشه . در نهایت بین موارد انتخابی بهتر است مرد بر طبق خواست و میلش انتخاب کند و زن دوم هم بداند که با یک خانواده قرار است زندگی کند نه یک مرد تنها.


اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه


  • همسر اول

امروز همسر بعد از اتمام مکالمه اش با همتا ناراحت بود

بهم می گفت من چیکار کنم

یکساعت صحبت کردیم بعد که می گم خسته ام و .... خداحافظ... همتا ناراحت می شه. از من توقع داره مثل یک عاشق و نوجوانی که تازه به عشقش رسیده رفتار کنم. ولی من یه مرد جا افتاده ام ، عمری ازم گذشته ، مسولیت زندگی و سه تا بچه دارم . اینجوری نمی شه.اینجوری باشه و همتا بخواد با این طرز تفکر بیاد داخل زندگی وقتی ببینه من اینجوری نیستم صدمه می بینه


همسر بهم گفت

تو خودت می بینی که من تو روز وقت صحبت با شما و ... مگر برای موارد ضروری ندارم. شب هم نرسیده به تخت خواب خوابم می بره. اگر همتا بخواد توقع داشته باشه من همش باهاش صحبتهای عاشقانه بکنم و پیامهای عاشقانه بدم ، وقتی من اهل این چیزا نیستم ، زتدگی مون آسیب  می بینه



بهش گفتم خوب باهاش صحبت کن. بدونه واقعیت زندگی چیه. .


خیلی ذهنش درگیر بود . به قول خودش، نمی خواد به کسی آسیب بزنه. نقش هم نمی تونه بازی کنه. ولی اگر اینجوری پیش بخواد بره ، زندگی درست پیش نمی ره و به مشکل بر می خوره





امیدوارم همه چیز رو خدا خودش درست کنه...


  • همسر اول

یه نشونه

۲۳
تیر

چند شب پیش خیلی ذهنم درگیر بود .از خدا کمک خواستم .همسر درست می گفت؟ اطرافیان درست می گفتن؟

با خدا حرف زدم ؛ خیلی؛ ازش یه نشونه خواستم . خواستم  بهم نشون بده چیکار کنم و چی درسته و چی غلط رو کی حساب کنم و نکنم

شب خواب دیدم


خواب دیدم داشتم یه چمدون می بستم برم یه کشور دیگه ، با هواپیما،  دیدن امام زمان عج . همراه با پسر کوچیکم. پدرم بود مرتب می گفت نمی خواد بری

حالا برای چی ... اصلا امام زمان عج نیست وجود نداره . گفتم چرا بابا جون هست از هر کی می خوای بپرس . هی می گفت نه . گفتم از هر کی مخوای بپرس . اسم یکی از همسایه ها رو آورد .گفتم باشه از همون بپرس ، اونم می گه هست.سعی می کرد منصرفم کنه.مادرم هم بود و اخم کرده بود که نمی خواد بری.بستن چمدونم خیلی  با سختی بود.خیلی تشویش داشت .هی یچیزی نبود. خلاصه چمدون رو بداشتم و همراه علی رفتم فرودگاه .دیدم این سالن برای اون کشور نیست.داشتم می رفتم همون سالنی که باید برم.نگاه و رفتار مردی بود که اذیتم می کرد..چمدونی که تو دست پا بود و درد سر . به نظرم  باز شد و داشتم بر می داشتم.با خودم گفتم کاش همسر می اومد منو می رسوند .... کاش چمدون رو می اورد.با بچه کوچیک سخته...ولی باز پاشدم و رفتم به سمت مقصود...


بعد بیدار شدم .خدا راه رو بهم نشون داد ...اینکه  مسیرم درسته و تو این مسیر باید روی پام خودم بایستم



فرداش همسرم تکه ای از صحبتهای آقای اسلامیه رو شندیدند وقتی داشتم گوش می دادم.خودش یدفعه بهم گفت پس اینکه من توقع دارم همه چیز درست باشه اشتباهه. وقتی تو زندگی تک همسری چند سال اول مشکلاته و تو زندگیی تعددی بارز تره ، پس  جهاد در راه خدا تحمل این مشکلات و ساختنه ... خدا رو خیلی شاکرم که دلیل و راهنما مونه و ما رو تنها نمی زاره...



دیشب پسرم خیلی اذیت کرد.از صبح تا شب یکسره حرف گوش نکرد و خراب کاری .زدمش.صورتش کبود شد...😢.بعد باهاش صحبت کردم.معذرت خواهی کردم.گفتم دیدی اونسری خانم حسینی معلمتون تعریف کرد ازت و گفت خیلی توانمد و باهوشی،  گفتی همش به خاطر شب بیداری های مادرمه...زد زیر گریه 

معذرت خواهی کرد.دستم رو بوسید و گفت مرسی منو زدی.قول داد پسر خوبی باشه .همش امروز هم می گفت ممنون...

امروز تولد امام رضاست .می خوام برای پسرم سرویس خواب بخرم ، هدیه ، به جبران کاری کردم... امیدوارم خدا منو ببخشه و من قدر دان این بچه های گل و زندگی عالییی که دارم باشم



امشب حرم بودم.گوشی همسر دست من بود و همسر رفته بود وضو  بگیره.همتا زنگ زد.وقتی همسر اومد بهش گفتم همتا زنگ زده بهش زنگ بزن. گفت چی می گفت؟ گفتم برنداشتم. گفتم شاید خوشش نیاد من گوشی رو بردارم.همسرم تعجب کرد.می گفت یه زن که یه زمانی مثلا اگر یه زن زنگ می زده به شوهرش ناراحت می شده قطعا ، چقدر تغییر می کنه که الان گوشی  رو برنداره که نکنه اون زنه ناراحت شه. چقدر تغییر می تونه ادم بکنه...

به فکر فرو رفتم راست می گفت. وقتی ملاک مالکیت و خودخواعی خودمون باشه با وقتی ملاک رفتارهامون رضایت  خدا باشه ، چقدر رفتارمون فرق داره...

  • همسر اول

خیلی از مشکلات تک همسری و یا تعدد  وقتی به احکام واقف و راضی (مثل ایه ۶۵ سوره نساء)  باشیم رفع می شه

خانمی دومی بودند که از زندگی شون خیلی ناراضی بودند ... مرتب از اذیت همتای اول و بی عدالتی همسر گلایه داشتند.از اینکه همیشه با همسر اول می ره مسافرت و بعد از برگشت برای من اون شبها رو جبران نمی کنه 

اینکه هر چهار  شب یه شب میاد پیشم و... . اینجور موارد موجب شده بود خانم به آقا گلایه کنه و زندگی شون پر تنش بشه و سر هر جیزی با هم بحث داشته باشند

اگر ما به احکام واقف و راضی  باشیم اونوقت می بینیم جایی برای بسیاری از گله ها نیست و دیگه شکایت نمی کنیم.دیگه آرومیم و مرد هم از این ارامش لذت می بره و زندگی شیرین می شه .حال فرق نداره همسر اول یا دوم ... هر کدوم اگر بدونن که مثلا حق قسم یعنی صرف خوابیدن در اتاق خانم ، هر چهار شب یکبار ، آنهم به شرط شروع به یکی از خانمها به نطر بسیاری، دارند دیگه معترض نمی شند و حق رابطه چهار ماه یکبار . البته تبصره هایی هم داره بخش دوم. بسیاری از فقها هم معتقند که در زندگی تک همسری اصلا حق قسم وجود نداره!یا مثلا حق قسم برای حضر شوهر هست ، و در  سفر ساقط می شه....

مثلا اگر مرد بره مسافرت حق قسم از بین می ره .بنابراین اگر مردی با یکی از خانمها بره سفر .بعد از برگشت حق قسم برای زنان یکسان برگزار می شه.حتی اگر همیشه با یکی بره مسافرت  ، دیگری حق اعتراض  نداره.البته مستحبه مرد هر سری با قرعه مشخص کنه کدوم زن باهاش بره.البته اگر این کار رو نکرد نمی شه بهش خرده گرفت.  عدالت واجبه رو بجا آورده....

بنابراین اگر مردی عدالت واجبه رو فقط رعایت می کنه.یعنی از هر ۴ شب یک شب رو پیش شما بیاد و سفرش رو با زن دیگر بره،شما نباید اعتراض کنی، اینجوری خودت رو از چشم مردت می اندازی،مردها زن غرغرو و معترض دوست ندارند.اگر بهش محبت داشته باشی.اصلا اینجور موارد رو به روش نیاری. آرام  آرام می بینی خودش راغبه با تو بره مسافرت نه با اون یکی یا بیشتر پیشت باشه چون بیشتر آرامش داره پیشت .

البته در جزوه موسسه حسنی و جلساتشون ذکرشده که حق قسم از اذان مغرب  تا اذان صبح است. در این زمان باید در تخت خانم و به نحوی که اکثر اوقات رویش به روی خانم باشد سپری شود.بجز مدت لازم برای نماز و غذا و حمام و دستشویی، یعنی چیزهای واجب!  یعنی مرد نمی تواند این مدت را مثلا جلوی تلویزیون بگذراند مگر اینکه زن راضی  باشد .

البته من از مراجع پرسیدم گفتند اونچه روتین هست برای اون خانواده و مرد و عرف هست. مثلا ممکنه مردی ساعت ۱۱ همیشه بخوابه و ساعت ۱۰ هم مثلا بیدار شه. اگر این رو رعایت می کنه برای همسرانش همین می شه حق قسم. و اینکه مرد د ر خانه یا اتاق خانم باشه. یعنی پیش خانم باشه. اینکه یسره رروش به خانم باشه هم نیست به قول یکی از خانمهای تعددی مگه برده است😂.  به هر مهم اینه که مرد هر ۴ شب پیش خانم باشه به نحوی که بودن و گذراندن ۴ شب یک شب پیش خانم صدق کنه.

البته باز در بحث نشوز و یا تنبیه که مرد می کنه می شه این موارد ساقط شه که باید از مرجع دقیق هریک از اینها رو پرسید.پس خوبه بدونیم چه حقوقی از منظر خدا داریم

تا با زیاده خواهی و ناراحتی آسایش رو از خودمون سلب نکنیم و گناه نکنیم

  • همسر اول

امروز جلسه موسسه حیات حسنی بودم

دومین جلسه ای که شرکت کردم

خیلی جلسه خوبی بود.


در فضای مجازی یه آقایی در مورد تعدد کلاس مجازی گذاشتن که بنده با نظراتشان  خیلی مخالف بودم.

مثلا اینکه مدیر و رئیس خانه مرد است 

یا در مورد تعدد زوجات 

یا خطاب احادیث 

و ... 

نظرات مخالفی دارن. 



امروز در خلال جلسه موسسه حسنی  پاسخ خیلی از شبهات و سوالات رو که در اون کلاس مجازی ایراد شده بود، گرفتم

دیدم تعدد زوجات یه حکم تکوینی و موافق فطرت مرد است


یا پذیرش احکام الهی اگر به صورت صد در صد داشته باشیم و جدال نداشته باشیم و در دل هم رضا داشته باشیم می شیم مومن. مومنی که تو ایه ۶۵ سوره نساء گفته.

تربیت فرزندان و مدیریت زندگی با مرد است

الرجال قوامون علی النساء

غیرت زن کفر است



امروز تو جلسه خانمی بودند که جلسه قبلی هم بودند. اندکی با هم آشنا شده بودیم.

خیلی ازشون خوشم اومد.

با اینکه پذیرش این حکم به قول خودشون احساسی و ... براشون سخت بود، البته پذیرش حکم نه، کنار اومدن با احساساتشون...،  می گفتن خیلی دوست دارند که این حکم رو کاملا بپذیرن و تو احساسات هم مشکلی نداشته باشن . داشتن روی خودشون کار می کردند


چقدر  لذت بخش بودن دیدن ایشون


دیدن افرادی که به خاطر خدا با احساسات دنیایی شون می جنگند

خود رو مالک شوهر نمی دونن 

می دونن قرار نیست شوهر رو با خودشون به اون دنیا ببرن

همسر و فرزند .. وسیله ابتلاء و امتحانن


خیلی شیرین بود....


یا خانم دیگه ای که همسرشون داشتند چند تا همسر می گرفتند تا در این حرکت جهادی به دختران و ثیبه ها کمک کنند



چقدر شیرین بود دیدن کسانی که درد همنوعان خود را دارند

چقدر شیرین بود دیدن کسانی که درد دین دارند



جلسه عالی بود

در مورد حکم و نگاه به زندگی

در مورد گناه

که گناه خلاف مسیر تکوین رفتن است...


که به ضرر خود ماست....



وقتی در جلسه احکام ، یکسری از موارد احکام خانواده بیان شد ، دیدم ما خانمهای ایرانی چقدر مالک زندگی هستیم ...

دیروز رفته بودیم با همسر ساروق ، همون امام زاده هایی که معجزه کربلایی کاظم و حافظ قران شدنش رخ داد...

طی مسیر چقدر گندم زار بود...

چقدر خوشه های طلایی گندم زیبا بودند

چقدر قشنگ در باد می رقصیدند و تسبیح می گفتند

چقدر فرشته انجا بود همراه هر دانه گندم...

چقدر زیبا بود

کربلایی کاظم هم همین جاها کار می کرد و یاد خدا می افتاد و ...


بماند

در امام زاده روی یک برد نشانه های آخر الزمان نوشته شده بود

و در میان  آنها  حرف شنوی مرد از زن بود


در احکام امروز دیدم ما زنها چقدر خودمان را محق به حقوقی می دانیم که شرعا حقمان نیست



مثلا اگر همسر بخواهد شبی خانه مادرش بخوابد

من باب رسیدگی حتی

حتی مادر فرتوت

ممکنه خیلی از ماها دلخور شویم...

مثلا اگر مرد بخواهد یک شب درمیان پیش مادرش بخوابد 

صدایمان در میاد!

چرا؟

چون خود را مالک شوهر وقت او می دانیم!

چون نمی دانیم چنین حقی نداریم....


عبد بودن خیلی خوبه

یه عبد واقعی عاشق اینه مولاش بهش دستور بده

اونو آدم فرض کنه

بهش کار بگه

و عبد انجام بده و بگه چشم

و مولاش بهش بگه آفرین

یه عبد دنبال همینه

لبخند رضایت مولاش

اینکه بهش بگه احسنت

بهش بگه ازت راضی ام



دیگه کاری به این نداره که مولاش چجور کاری بهش گفته


کاری به این نداره چقدر سخته


اتفاقا می گه هر چه سختتر بهتر


هر چه کار سختتر باشه یعنی مولات تو رو بیشتر لایق دونسته

کار سختتر رو داده به تو

چون تو می تونی

اگر با من نبودش هیچ میلی 

چرا ظرف  مرا بشکست لیلی

پس یچیزی در من دیده که کار سخت رو سپرده به من

پس این افتخار داره

لذت داره



برای همین

 هر که در این بزم مقرب تر است

 جام  بلا بیشترش می دهند

برای همین

 بالا ترین سختی ها برای ائمه بوده

پس هرکس در این مسیر عبد بودن، عزم بالاتری داشته باشه عبد بهتریه

مثل پیامبران  اولوالعزم از بین سایر پیامبران!


برای همین چنین  عبدی خودش رو نمی بینه اصلا!!!!

چون و چرا نمی یاره!

که چرا من!

...


خداوند مولای ماست و ما عبد او


عابد بودن خوب نیست

خداوند نیازی به عبادت ما نداره و عابد نمی خواد


عبد می خواد

غلام حلقه به گوش می خواد


ما اگر عبد باشیم

دلمون می خواد اونجور باشیم که خدا می خواد

دیگه نمی گیم چرا به زنها اینجور گفته

چرا سخت گرفته چرا زن باید شوهرش ازش راضی  باشه و بره معذرت خواهی حتی اگر حق باهاش بوده

چرا بدون اجازه نره بیرون

چرا

چرا 

چرا

چرا تعدد زوجات...

چرا غیرت زن کفره...


دیگه اصلا خودش  رو نمی بینه

فقط خدا رو می بینه

فقط منتظره ببینه خدا چی می خواد و چی می گه

دیگه می گه خدای من ، مولای  من، فقط تو بگو، من بگم چشم

با جون و دل بگم چشم

بدون کراهتی بگم چشم

برام بقیه مهم نیستن

که بقیه چی می گن.

باهام چجور رفتار می کنن.

سوء استفاده می کنن یا نه.

ظلم می کنن بهم یا نه

برام مهم نیست

برام فقط رضایت  تو مهمه

اینکه تو تشویقم کنی

اینکه بهم بگی خوب کارت رو انجام دادی

اینکه...

اینکه...

لبخند رضایتت رو ببینم مهمه

عاشق اون زخمی ام که تو اون زخم رو می پسندی ، عاشق اینم تمام تنم چنین زخم هایی بخوره 


برای همین حضرت زینب گفتند ما رئیت الا جمیلا 

برای اینکه رضایت خدا رو دیدند

حرف شنوی از خدا رو دیدند

زخمهایی رو دیدند که همه نشانه های زیبای عبد بودن بود...

هر چه از دوست رسد نیکوست...


جقدر زیباست که عبد باشیم

نگاه نکنیم ببینیم خودمون دلمون چی می خواد

خودمون چجوری  امورمون رو تدبیر می کنیم

فقط ببینیم خدا چی می خواد و امورمون رو هم واگذار گنیم به خدا





رضا برضاک یا الله




خدایا لیاقت عبد واقعی بودنت رو به ما بده

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

خدایا شکرت

خدایا شکرت



العبد...

  • همسر اول


برای داشتن یک زندگی تعددی موفق باید اول از همه هر کاری رو که می خواید انجام بدید رضای خدا رو در نظر بگیرید


خیلی مراقب باشید دچار قیاس نشید

اولین کسی که قیاس کرد شیطان بود

خودت رو با طرف مقابل قیاس نکن

هر کدوم از شما یه ویژگی  دارید

پس به جای اینکه نگاه کنید ببینید همتا تون چی داره

شوهر از اون بیشتر لذت می بره یا نه

کدوم ویژگی اونو دوست داره که شما ندارید

روی نقاط قوت و ضعف خودتون کار کنید

نقاط قوتتون رو پررنگ و نقاط ضعفتون رو کمرنگ کنید


خودتون رو از ابتدای کار بررسی کنید ببینید حسادت دارید یا نه

به حس درونیتون توجه کنید

ببینید جلوی تو ، 

همسر بهش پیام بده

صحبت کنه

بهش بگه دوست دارم عاشقتم...

حالت بد می شه یا نه

یا مثلا

یخورده وقت بعدش بدون اینکه بدونی چرا، ناراحتی میاد سراغت یا نه



اگر آره  با احتیاط برید جلو... خیلی مراقب باشید


جوری نشه بعدا صدمه به زندگی خودتون و طرف مقابل بخوره خدای نکرده



چون بعدا این جور موارد زیاد تر و ملموس تر می شه


در این صورت باید قبل از ورود به تعدد روی دید خودتون کار کنید


باید این جور موارد براتون حداقل معمولی باشه.

چه بهتر اینکه حتی خوشحال شید.


خوشحال شید که مردی دارید که چنین توانمنده و می تونه پناهگاه چند نفر باشه

خوشحال شید که یکی دیگه هم مراقب همسرتونه و دوسش داره. همسری که عاشقش هستید و بهترین ها رو براش می خواید


یا همسرتون زنانی داره که دوسشون داره


در واقع باید عاشق همسرتون باشید

باید خودخواهیتون زیر صفر باشه 

باید زندگی رو در وجود همسرتون ببینید

دلتن بخواد کاری کنید که همسرتون خوشبخت بشه

بنابراین 



ببین حتی اگر جلوی تو گفت دوست دارم نباید ناراحت شی

اگر بشی بعدا نمی تونی تحمل کنی



من خودم دست همتا رو می گرفتم می زاشتم روی پای همسر


تازه مراعات همتا رو می  کردم...😁


باید حستون رو خوب کنید تا اذیت نشید


روی خودتون کار کنید


بعدا این موارد علنی تر و بیشتر می شه


خانمی بود که همسر دوم بود


می گفتن 

همتا حتی اومده بوده خواستگاری

اول هم باهم زندگی می کردن


اما یواش یواش حسودی زیاد شده

یه لباس این خانم رو می دیده کلی گریه می کرده...


برای اینکه روی دیدتون کار کنید این موارد رو مد نظر داشته باشید


اول از همه برای رضای خدا زندگی کنید و ببینید خدا چطور راضیه.

 به خدا توکل کنید و از خدا یاری بخواید و بخواید که پاکتون کنه و پاک نگه داره

دوم عیبهای خودتون رو ببینید و نذارید تو وجودتون غرور بوجود بیاد

خاشع باشید

سوم بدونید به عنوان همسر اول کار شاقی نمی کنید

مردتون داره از حقش استفاده می کنه و وظیفه شما تذهیب نفسه

چهارم باید پذیرش داشته باشید در مقابل حکم خدا

پنجم باید بدونید صد درصد کاری که دارید انجام می دید درسته و مطمئن باشید

ششم هر وقت حسی اومد سراغتون بگید اون با من هیچ فرقی نداره فقط تقدم و تاخر زمانی داریم همین . هر کدوم نسبت به همسر مهربان تر و با تقوا تر باشیم پیش خدا محبوبتریم.

پس سعی کنیم برای همسر زنی خوب و بنده ای خوب برای خدا باشیم

‌اگر زمانی حساس شدید خودتون رو جای طرف مقابل و جای  همسرتون بزارید ، اونوقت شاید ببینید وه اشتباه می کردید.

در همه لحطات به این فکر کنید که چکار کنید که خدا ازتون راضی باشه و دل امام زمان عج ازتون شاد باشه و بعد همسترتون.

بعد از رضای خدا همیشه رضایت  همسر  رو در نظر بگیرید که بهترین شفیع زن شوهرشه و وظیفه زن خوب شوهرداری کردنه.

یادتون باشه که حسادت از بدترین گناهانه و نثل سرطان می  مونه. سعی کنید دچار حواشی و چیزهای ریز نشید

اگر واقعا همسرتون رو دوست دارید کاری نکنید که ناراحت شه و انتقادات رو درست و بدون ناراحتی بیان کنید

باور و یقین داشته باشید مرد رئیس خانه است و حرف و اول و اخر را او می زنه و شما قلبا این را بپدیرید و ناراحت نشید.


اگر به حساسیتتون میدون بدید

حتی وقتی جدا باشن 

از یه تماس

یه پیامک

یک کار واجب یا یک حرف و تعریف ناراحت می شه


این ناراحتی روی رفتار همه اثر می زاره

بویژه بچه ها

دیگه عین خواهر و برادر واقعی بزرگ نمی شن



از طرفی برای داشتن یک زندگی موفق اصل بر پیشبرد صحیح زندگی ، انتخاب فرد مناسب، زندگی در یک خانه هست

تا بچه ها مانند یک خانواده بار بیان

و زنان مثل خواهر باشن و مرد همیشه پیش همه خانمها باشه.


اما این حالت  ایده ال ترین حالت هست و همیشه محقق نمی شه و گاهی بهترین حالت با توجه به روحیه افراد باید منزل جدا باشه.



اما حتی در صورت منزل جدا، باید خانمها پذیرش این مساله و عدم حساسیت و حسادت داشته باشن تا زندگی دچار تنش نشه


وگر نه حتی در حالت جدا بودن هم ، یک تماس و پیام و تعریف و ... همانگونه که گفتم ، می تواند آتش زیر خاکستر را روشن کند و مشکلات درست کند.


کمااینکه الان داریم در افرادی که در خانه جدا زندگی می کنند اما باز از شر حسادتها در امان نیستند....



تو نمونه ای دیگه که داشتیم 

رفتار نامناسب مرد موجب  دلسردی زن شده بود. به نحوی که علی رقم اینکه با همتا مشکل نداشت و او را دوست داشت ، اما نمی توانست اجازه دهد همسر با او رابطه برقرار کند. واین موجب  گناه زن می شد


پس نباید نگاه کنیم ببینیم کی چه کرده


باید ببینیم وظیفه خودمان چیست


سیره پیامبر و ائمه  اکثرا که توی یک خونه بود و هر خانم اتاق جدا داشتن


مثلا پیامبر حجره داشتن هر خانم.






مرد اگر قوام باشد و خانم ها هم رضای خدا را بر رضای خودشون ترجیح بدن 

و با نفس خودشون بجنگن زندگی در یک خانه سخت نیست بلکه لذت بخش هم هست



نکته دیگر خیلی مهم اینه که بدانیم اصلا هر گونه حساسیت ما در ابراز محبت و عشق ورزی همسرمان به همسر دیگر ریشه در حسادت دارد, 


حسادت هم گناه کبیره هست

مبارزه با حسادت جهاد اکبره


حسادت هم تا زمانی که ابراز نشود گناه کبیره نخواهد بود بلکه صرفا یک صفت رذیله پنهانی هست که فقط خودمان از ان مطلعیم


با این اوصاف تکلیفمان شرعا روشن می شود و ان 

اولا عدم ابراز ان است 


و ثانیا اینکه راه درمان این صفت و ریشه کن شدن ان دقیقا عکس انچه در نهان داریم رفتار کردن هست 



به نظر من همه چیز به خود ما بر میگرده اگر خوبی کنیم و صادق و بی ریا باشیم طرف مقابل هم مثل ما

همتا می گفت

مشکل ما این هست که همتا را رقیب می دونیم اگر با این دید نگاه کنیم هیچ وقت  مشکلات درست نمیشه 

همتا باید مثل خواهر باشه یه دوست صمیمی 

ما تو زندگی قرار نیست با هم رقابت کنیم قرار هست کمک هم باشیم برای رشد معنوی برای پیشرفت زندگی

 برای یار همسر بودن نه بار بودن


به نظر من ورود به زندگی تعددی فضل خدا به بعضی بنده هاش هست ، راه بندگی برای ما باز شده پس بجای ورود به حواشی که ممکنه باعث سقوط ما میشه تلاش کنیم برای خالص شدن عبد شدن


خودش یه جور مبارزه با نفس هست رها شدن از منیت از خود گذشتن و به خدا رسیدن 

خودمون را محدود به چهار روزه دنیا نکنیم

  • همسر اول

دیشب دوباره با  بابام حرف زدم. یعنی اون زنگ زد.

حرف کلی اش این بود که تو از اول ازدواج به حرف شوهرت بودی

یا چیز خور و طلسمت کردن و یا برو روانپزشک.

می گفت اب می خوری چرا می گی بسم الله ، چرا دخترت چادر سر می کنه و ....

یا دعوا ها و دلخوری هایی که از اول ازدواجمون بود و  حلالیت گرفته بودیم و بخشیده بود... رو می گفت تو دلمون هست(بماند مقصر اونها بودن اما من لحنم بد بود و با تندی حرف می زدم‌. بعدا چندین و چندین بار ازشون معذرت خواهی کردم. اون موقع نمی دونستم اگر والدینم اشتباه می کنن من نباید تندی کنم...)

الانم می گفت راضی  هستیم ازت و .. 

هم من هم مامانت از کارت هم راضی هستیم و کار خوبیه.ولی تا حالا تحمل می کردیم  می اومدی اینجا ، از الان به بعد برید خوش باشید اگر میخواید ما رو اذیت نکنی دیگه اینجا نیا و زنگ نزن.گفتم قطع صله رحم می خوای بکنی .گفت من کاری ندارم به این حرفها.ما اذیت می شیم و ... دیگه نه زنگ بزن نه بیا و نه هیچی اگر می خوای اذیت نشیم


دیشب با خاله هم صحبت کردم. پیامکی .می کفت مامانت حالش خوب نیست نمی تونه راه بره. بهتره الکی هم شده بگی دیگه اینکار رو نمی کنی(نمی دونه مشکل اینها نیست. حتی یبار گفتم به بابام . گفت حالا دیگه... فایده نداره . اب ریخته شده)

بهش گفتم دلایل رو گفتم ۴ ملیون دختر و ثیبه هستن که حتی اکر معتادا و زندانی ها رو حساب کنیم مجرد می مونن... خلاصه خیلی صحبت کردم. اخر سر عاقبت به خیری دعا کردیم و ظهور صاحب الزمان عج که گشایش همه اموره...



امروز وقتی رفتم حرم باز هم پرسیدم . در مورد رضایتم و اذیت  والدین و اینکه می گن نیا و ... 

گفتن کارت درسته و هیچ مشکلی به لحاظ شرعی نداره.اگر اذیت می شن نرو

گاهی یه زنگ و تلفن بکن.اگر اینم اذیت شون کرد نباید اذیتشون کنی....😐


امروز برای اولین بار رفتم قسمت علما تو حرم . آیت الله بهجت و فاضل و شوشتری و طباطبایی ....😀


صبح به همسر گفتم بریم دفتر قضایی برای رضایت  دادن و روند دادگاه برای عقد


خیلی طول کشید

من موندم کارها رو انجام بدم و همسر اومد خونه


اونجا با یه حاج خانمی هم صحبت شدیم.خنده اش گرفته بود از کارم

ولی آخر  سر گفت که خودش زن دومه و همسر شهید. گفت کار خوبی می کنی اما حسودی نکنی . خودش مخفیانه زن دوم شده بود و همتاش وقتی  فهمیده بود اذیت می کرد و ...


موقع دادن دادخواست قضایی وقتی گفتم برای رضایت برای ازدواج مجدد اومدیم و به جای ازدواج بنویس تعدد زوجات خانمه خنده اش گرفته بود....😂


بعد هم رفتیم حرم نماز و بعد هم غذا.موقع غذا همسر گفت با همتا صحبت کرده و کل خانواده اش رو صد درصد راضی  کرده. بهشون گفته بوده من مرد زندگی ام رو پیدا کردم ... 

گریه ام گرفت 

به همسر گفتم بهت افتخار می کنم عزیزم

گفتم

چقدر خوبه که همسری دارم که مرد زندگی یکی دیگه اس

بهت افتخار می کنم

خیلی گریه ام گرفت ، اشک شوق، چقدر لذت بردم...

گفتم خدا رو شکر همسرم مرد زندگی ماست، خداروشکر اینقدر توانمنده...

همسر گفت نگاه کن همتا برام  چی فرستاده 😎😀:



بعضی از نگاه ها 

صدایِ قشنگی دارند

بدون کلامی

جویایِ حالت می شوند

بدون کلامی 

" دوستت دارم " را می گویند، 

بدون کلامی 

آرامش و اطمینان را 

به قلبت بر می گردانند

بعضی از نگاه ها 

صدایِ قشنگی دارند

دُرست مانندِ نگاهِ تو ...


خیلی لذت بردم

خیلی خوشش اومده بود

خیلی خوشحال شدم

دستش رو گرفتم و بهش تبریک گفتم

آرزوی خوشبختی برای همه مون کردم


این شعر رو همتا برای منم فرستاده بود. 

می گفت حرف دلم به هردوتونه...😍😍😍

  • همسر اول

پشتت هستم

۱۴
تیر

دیشب سالگر فوت پدر شوهرم بود

همسر سردرد گرفته بود شدید

دم عوارضی به مادرشوهرم زنگ زد و هماهنگ کرد و برگشتیم خونه.


طفلکی همتا وقتی فهمید چقدر ناراحت شده بود و نگران بود....


امروز عصری خونه مادر شوهرم بودیم 

به مادر شوهرم گفتم قرار بود به کسی نگید دیگه  ناراضی  بودین و می دونستیم اونها زنگ می زنن و ...

اونها می  خواستن مادرشوهرم هم با ما مخالفت کنه

گفته چرا شما چیزی نگفتی و زندگی رو این دختر ساخته و الان اینجوری و اونجوری


مادر شوهرم هم گفته، منم گفتم و منم نگران اون بودم اما خودش گفته و ...



 

خلاصه بعد با مادرشوهرم خیلی صحبت کردم در مورد همتا. خیلی ازش تعریف کردم.

گفتم چه دختر خوبیه . خودش نگران منه . چندین بار بهم گفته اگر ذره ای ناراحتی داری بگو . مادرش هم برای همین نگران  من بودن مخالف بوده...



بهش گفتم دیگه تموم شده

شوهر هم دوسش داره، می خوادش و عقد خوندن و هفته دیگه هم میاریمش خونه و ...



دیگه مطمئن  شد همه چیز قطعیه و خندید و گفت خوشتون باشه و ....

بعد می خواستیم بریم عقد پسر خاله ام

فهمیده بودم مامانم اینا نمی رن

حدس زدم به خاطر من باشه


زنگ زدم به بابام

بعد از چند بار زنگ زدن برداشت و گفتم می خوام بیام اونجا

گفت نیا

نه من نه مامانت نمی خوایم ببینیمت

اونقدر مشکلات داریم که تو توش گمی

گفتم یعنی نمی خواید بچه تون رو ببینی

یعنی من مشکلتونم

.

.

گفت برید خوش باشید و ...

بعد یکی دوسال اون موقع بعدا بیاید...

حلالت هم که گردیم و...

گفتم پس حلال کنید

گفت کاری نکردی که حلال کنیم

حلال باشه

دیگه هم زنگ نزن




بعدش حالم خیلی بد شد شد ناراحت بود

همسر گفت اگه مامانت اینا نیستن عقد نریم


خلاصه گفتم چشم


حالم خیلی بد بود



همسر گفت چی شده چی گفتن


گفتم الان نمی تونم حرف بزنم

حالت تهوع و اضطراب   و دلشوره و ... داشتم


رفتیم بهشت زهرا

سر خاک پدر شوهر

کمی آرام  تر شده بودم


همسر عزیزم بهم گفت ان مع العسر یسری

گفتم امام زمان الان ازم راضیه؟  کار درستی کردم؟

گفت بله. ما پیش کسانی که می دونن ، مرجع و روحانی و ماندگاری و ... رفتیم پرسیدیم...


یادم اومد مرجع تقلیدم وقتی چند بار زنگ زدم بهش چقدر دعام می کرد و می گفت شما دارید معجزه می کنید  و اگر این اتفاق بیافته اصلا انگار معجزه شده و کلی دعامون کرد...

یاد حرف های اقای ماندگاری و اسلامیه و آذری  و صالحی و ... افتادم



همسرم تو چشمام نگاه کرد و با لبخند گفت


خانم...،  بهترین شفیع زن شوهرشه.... ☺☺☺


بعد هم گفت

 می دونی اونها اصلا دخیل نیستن

اگر اونها به خاطر هر چی ، دارن با حکم خدا مخالفت می کنن کار اونها اشتباهه

توکلت به خدا باشه

کار تو موافق حکم خداست

خدا خودش درست می کنه....




الان رفته بود نماز

تو ماشین بودم من

وقتی اومد  با چشمای قشنگش تو چشمام نگاه کرد گفت

... جون خیالت راحت باشه 

من پشتت هستم من هرگز تو رو رها نمی کنم پشتت رو خالی نمی کنم 

تو گه به خاطر خدا این کار رو کردی 

از همه بریدی بدون اون قدر دین و ایمان دارم و لامذهب نیستم که تو رو رها کنم همیشه پشتتم و دوست دارم😊😊


اشک تو چشمام جمع شد😢

خیالم راحت شد🙄



خدایا شکرت که همسری چنین خوب دارم

بهترین همسر دنیاست

آقاست

سرور منه

سرور هردوی ماست.


خدا رو شکر که دارمش

خیلی آروم شد




همتا امروز یه پیام تو گروه سه نفرمون داده بود

خیلی لذت بردم از پیامش؛ حرف دل منم بود....




کاش همه خانم های دنیا مثل ما دو تا خوشبخت بودن


کاش همه مرد های دنیا مثل تو پاک و مهربون بودن


من و خواهریم بهت افتخار میکنیم بهترین شوهر دنیا








ان الله مع الصابرین

ان الله یحب الصابرین

حسبن الله نعم المولی و نعم النصیر


  • همسر اول