اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

خانه جدا

۲۸
شهریور
 
چند وقته افراد مختلفی باهام تماس می گرن و راهنمایی می خوان. افراد تعددی که مشکلاتی دارن و یا خانمهای اول که قصد دارن وارد تعدد بشن و می خوان مخالفت با حکم خدا نداشته باشن و ...
 
 
در مورد زندگی تعددی قبلا هم گفتم. اگر افراد بخاطر خدا زندگی کنن خیلی خوب و راحته. من با همتا اصلا مشکلی ندارم با هم خیلی خوبیم. اگر چه گاهی موارد خیلی ریزی لحظه ای ناراحتم می کنه یا ممکنه همتا رو ناراحت کنه . مثلا تشکر کردن همسر از  همتا فقط در کاری که هر دو در حال انجامش بودیم یکبار برای من پیش اومده. اینجور موارد رو سعی می کنم به همسر حتی متذکر نشم. اما این بار گفتم که با منم همینجور رفتار کن.... صرفا من باب صحبت و ... .  اما بعد پشیمون شدم. بهتر بود از روی این مساله هم می گذشتم. انسان باید فقط به خاطر خدا کار کنه و سعی کنه روی این موارد حساس نشه. 
 
خلاصه افرادی هستند که می خوان وارد تعدد بشن و ترس دارن که نتونن احساساتشون رو کنترل کنن . وقتی انسان تا حدی پیش می ره مثل شنا گری که مقدمات شنا رو یادگرفته دیگه باید وارد تعدد بشه و تو تعدد رشد کته و خودسازی کنه . اون شنا گر اگر وارد آب نشه نمی تونه شنا رو یاد بگیره . باید وارد آب بشه و تمرین کنه. پس اگر قصد ورود به تعدد دارید و مقدمات فراهمه نترسید وارد شید. خود من هم وقتی وارد نشده بود گاهی خیلی ترس از اینده می اومد سراغم، ترس از اینکه نتونم الهی رفتار کنم یا خانواده صدمه ببینه ، می گفتم کار شیطانه، وقتی وارد تعدد شدم دیدم همش بی مورد بوده.  
 
 
از طرفی همسر تصمیم گرفت خانه را به خاطر بعضی اختلاف سلیقه های طبیعی جدا کنه. می گن اینجوری همتا زندگی مشترک  رو بهتر می پذیرن ،آقا می گن مسائل زندگی اینطوری براشون شفاف تر می  شه و خیلی از مشکلاتشون از بین می ره. 
من اصلا دوست نداشتم. مخالف بودم . وقتی باهم خوبیم لزومی به تنهایی کشیدن نبود... اما همسر می گه برای ثبات زندگی همتا و اون لازمه اینکار.  منم قبول کردم. با همتا هم صحبت کردند و ایشون هم قبول کردند.
 از طرفی پسر کوچیکم تازگی ها با اون زبون کوچیکش گاهی به همتا اخم می کنه و می گه عه! دو سالشه ، قبلا اینجوری نبود تازگی ها اینجوری شده. از سمت دیگه هم دخترم می گه دوست نداره دوستاش بفهمن.   همه اینها باعث شده همسر بگن خونه جدا بهتره. تا ببینیم خدا چی می خواد.
  • همسر اول
 
تو پست قبلی بنابر درخواست خیلی ها بعضی از موارد مشکلات تعدد رو نوشته بودم، مشکلاتی که دوستان تعددی برام باز گو کرده بودند و راه حلها و ..... 
مثلا اینکه بین دو زن تعامل باشه و زن اول تجربیاتش رو در مورد همسر به دومی بگه و دومی بچه ها رو تو شب زن اول نگه داره.... . اگر چه من خودم تجربیاتم رو در اختیار همتا قرار می دم ولی هرگز نمی تونم بخوام بچه ها رو نگه داره. یادمه یبار که بچه  رو که نمی خوابید،برد پایین باهاش بازی کنه تا من که حالم خوش نبود بخوابم، به همسر گفتم بره بچه بیاره تا بخوابونمش ، صحیح نیست همتا طفلی ساعت  دو و سه شب بیدار باشه.... همتا هم فرداش گفت می زاشتی پیشم باشه .باهم اخت می شدیم،ناراحت شدم.  گفتم دلم نیومد اون موقع شب بیدار بمونی به خاطر بچه....
 
اما الان بعضی دوستان باز پیامهایی می دادن و مثلا می گفتن زن اول بدجنسه و زن دوم مظلوم و مرد قوام نداره و.... . یادمه با یکی شون که صحبت می کردم ، اخر سر بهش گفتم اینجا ها اشتباه کردی و خودش هم پذیرفت ، در صورتی که اول مشکل رو از شوهر و زن اول می  دونست ... 
بعضی از پاسخ هایی که داده بودیم رو اینجا جمع بندی می کنم. به درد بعضی ها شاید بخوره. 
 
به نظرم هر کس  اولا می  تونه فقط در مورد زندگی خودش نظر بده.نمی شه گفت زن های اول اینجوری یا دوم اونجوری اند.اما باید مراقب بود یک طرفه به قاضی نریم که خدا شاهد اعمال ما و قضاوتها و حرفهامون هست و بابتش مسئولیم و وای اگر دل کسی بشکنه
 
ما تو زندگی کسی نیستیم.صحبتها رو هم از یک طرف می شنویم.ممکنه اون کسی که فکر می کنیم چقدر مظلومه اتفاقا خودش ظالم باشه و خدا اینو می دونه
پس  مراقب حرفها و قضاوتهامون باشیم و یکطرفه به قاضی نریم
 
 
گاهی این مسائلی که تو تعدد اتفاق میفته بیشترش برمیگرده به بی مدیریتی شوهر، مردی که واقعا نتونه جلوی اشتباه همسرانش بایسته،چه اول چه دوم هیچ فرقی نمیکنه،اصلا حق نداره وارد تعدد بشه چون زندگی چند نفرو بهم میزنه.خانم هایی هم که وارد تعدد میشن واقعا باید به دور از حسادت باشن و تو این زمینه رو خودشون کار کنن.و همه چیز این قضیه رو پذیرفته باشن وگرنه زندگی میشه پر از تلاطم.
عده ای می گن اگر مرد قوام باشه مشکلی پیش نمی یاد. محاله‌.
ببینید قوام یعنی چی ؟ اگر زنی بدجنسی می  کنه و مرد جلوش رو می گیره و از پسش بر نمی یاد قوام نیست؟
مثلا مثل ائمه و پیامبرانی که زن بد داشتند، استغفرالله قوام نبودند  ؟؟؟
 
باید کل اعضای خانواده برای خدا کار کنن. گاهی هم مرد قوام هست. جلوی اشتباهات زن رو می گیره بدون اینکه همتاش در جریان مشکلاتشون باشه، ولی زن ، مثلا همون زنی که مرد قوام می خواست، الان که خودش مشکل داره و قوامیت مرد  در مقابل خودش بکار می ره، ناراحت می شه . بجای اینکه مشکلاتش رو حل کنه مثلا ربط می ده به همتا یا اینکه مردم قوام نیست همتا حسادت کرده. یا اینکه اصلا مشکل ندارم. در نتیجه مشکلاتش رو رفع نمی کنه و مشکل گسترده تر می شه. در حالی که شاید همتا روحش از این مسائل خبر نداشته باشه
هر کسی که وارد تعدد می شه "چه مرد  چه زن اول چه زن دوم" همه باید شرایط تعدد رو بپذیرن .و بپذیرن که اون میزان قطعا درصدیش براورده می شه.این واقعیت زندگی هست.یعنی ممکنه میزان ابراز محبت مرد ۵۰ درصد بشه و از این میزان باز کلش براورده نشه. چون زندگی کلی جنبه های دیگه داره و اطرافیانمون  انسانن و نه ماشین.
 
از طرفی هم این رو باید دونست که چند سال اول هر زندگی مشترکی سخترین سالهاست . باید با اخلاق و روحیات هم و خود زندگی زناشویی و تاهل عادت کرد. اینکه دیگه مجرد نیستیم و فرق داره... توقع نداشته باشیم از اول همه چیز گل و بلبل باشه.برای ساختن زندگی باید تلاش کرد.نباید قیاس کرد. نه با همتا نه  با زندگی  دیگران.و از همه مهمتر باید برای رضای خدا زندگی کرد و هر زنی به خودش بگه وظیفه من خوب شوهر داری کردنه.پس اگر با رفتارم کاری بکنم شوهرم ناراحت بشه گناه کردم و خدا ازم ناراضی می شه و نمازم قبول نیست...  باید در هر مساله ای خدا رو در نظر گرفت و یادمون باشه دنیا محل گذره و به زودی باید جواب ریز و درشت کارهامون رو پس بدیم.دچار قیاس نشیم. و وقتی وارد زندگی تعددی بشیم که اون رو با همه شرایطش که برامون پیش اومده خوب بسنجیم.
مثل کمتر بودن وقت همسر برای ما
مثل معایب و مزیتهای تو یک خونه یا جدا بودن
مثل  میزان عدالت واجبه
مثل محدودیتهای کلی ازدواج نسبت به تاهل مانند اینکه دیگه صاحب اختیارمون مرده و تصمیم گیرنده اونه. یا محدود شدن ارتباط ما با دوستان و یا بیرون از منزل...
مثل از خود گذشتگی و ایثار و کار و وظایف
 
 
زن دوم از اونجایی که وارد یک خانواده  جدید می شه که اخلاق و روحیاتشون شکل گرفته و باید خودش رو با اونها وفق بده ممکنه براش سخت باشه. از طرفی ممکنه خودش رو با همتا مقایسه کنه و بگه چرا من خودم رو با اون وفق بدم اون با من خودش رو تغییر بده. در صورتی که باید بدونه با یک خانواده باید خودش رو وفق بده ، نه همتا ، و این قیاس رو شیطان تو دل ادم می اندازه. همتا هم خودش رو با همسر و خانواده وفق داده. بعد اگر مشکلی از این عدم تطابق پیش بیاد چون همتا مشکلی نداره ، مشکلات رو به همتا ربط می ده. در صورتی که باید دید گسترده داشت. باید هنگام ورود به تعدد در نظر گرفت که من وارد خانواده ای می شم که قطعا تفاوتهایی داریم و این من هستم که با اونها و شرایط زندگی شون وفق پیدا کنم....
 
گاهی مرد می خواد بره سراغ خانم دوم و سوم. خانم دومی بود می گفت خانم اول می خواد همونجور که روی سر خودش همتا اومده روی سر من همتا بیاره تا منو اذیت کنه! خوب این فکر کاملا اشتباهه. خانم دوم از همون اول همتا داره!! از طرفی اگر خانم اول چنین کاری بکنه به خودش ضرر زده و شوهرش رو بیشتر از دست داده . این فکر اصلا منطقی نیست. در ضمن تعدد کار مرده و مشکلاتش برای مرد. مرد اینقدر ساده نیست با یه حرف خانمش بره زن بگیره و خودش رو اذیت کنه.
گاهی مردانی هستند که به خاطر خدا و شرایط جامعه کلا می رن سراغ تعدد. برای وظیفه ای که حس می کنن دارند. مثل همسر من. همسرم از اول به همتا گفت ۴ تا ممکن است بر طبق شرایط زن بگیرند، همتا هم گفتند من کی هستم که بخوام با حکم خدا مقابله کنم و مشکلی ندارم. حالا هم گاهی می گویند موردی با فلان شرایط براشون پیدا کنم. پس تعدد خواست و میل مرده به هر دلیل . چه خواست ذاتی و درونی چه به خاطر خدا و کمک به دیگران
 
 
با دید باز بریم جلو تا بعد اذیت نشیم
  • همسر اول
در مورد بررسی زندگی تعددی و شرایط و سختی ها برای همتاها  در زندگی تعددی می تونم موارد زیر رو بگم
اول از همه زندگی مخفیانه . گاهی همسر دوم بنا به شرایطی راضی می شه که زندگی تعددی رو مخفیانه و به دور از چشم و اگاهی همسر اول شروع کنه.  که خوب درد سر ها مشکلات بسیاری داری. مانند تنهایی شبها . یا همیشه در ترس بودن یا نداشتن ارتباط با خانواده همسر. از طرفی وقتی همسر اول بفهمه زندگی اش خیلی دچار تنش می شه و خدای نکرده حتی شاید متزلزل بشه. اینگونه تعدد برای زن اول هم بسیار آسیب زننده است و همسر اول بسیار صدمه می بینه که دلایل اونو قبلا گفتیم.
گاهی همسر اول از تعدد اطلاع داره اما راصی نیست و حسادت داره  و مرتب برای همسر دوم مشکل درست می کنه.
گاهی علی رقم راضی بودن همسر اول،خانواده شوهر راضی نیست و عروسشون رو نمی پذیرند و برای اونها مشکل درست می کنند و همسر دوم نمی تونه ارتباط فامیلی طبیعی رو داشته باشه.
اما وقتی همسر اول و خانواده شوهر راضی باشن ، وقتی همسر دوم وارد زندگی تعددی می شه باید توانایی تعامل با دیگران داشته باشه و بتونه با اخلاقهای مختلف کنار بیاد. انسانهایی که برون گرا هستند مثلا و با افراد مختلف سریع ارتباط برقرار  می کنند معمولا در این زمینه راحتترند. مثلا همسر دوم باید با همسر اول و شوهرش ارتباط سالم برقرار کنه و به شناختی از اخلاق و روحیات طرف مقابل برسه. اگر اونها فرزند هم داشته باشند باز باید خودش رو با چند  نفر جور کنه. اگر همسر سوم و چهارم باشه ، این دامنه گسترده تر می شه. اما برای همسر اول و بچه ها بدین صورته که فقط باید خودشون رو با همسر دوم جور کنن. البته اگر همسر دوم بچه داشته باشه برای اونها هم شرایط یکسانی پیش میاد. از طرفی این حالت در ازدواج های اولی که با مرد یا زن بچه دار صورت می گیره هم هست. البته همه اینها قبل از ورود به تعدد و با شناخت اولیه ، کاملا واضح و مشخصه و فرد با علم و آگاهی به این موارد می ره جلو. 
مورد دیگه اینکه برای همسر دوم،  همین که می خواد زندگی جدیدی بسازه،  موتور حرکت هست و انرژی  می ده . در مقابلش فرزندان و همسر اول احساس از دست دادن موقعیت و محبت  و ... دارند و این یک نکته منفی است و باید ایمان و روحیه  بالا داشته باشند تا بتونند حداقل  خودشون رو حفظ کنن ...
همتا در مقام مقایسه می گفت که زن اول جایگاهش تثبیت شده است و زن دوم نه. که به نظر من این قیاس اشتباهه. چون همسر اول به قول همتا بعد از سالها  زندگی به این تثبیت و جایگاه رسیده و مسائل زیادی پشت سر گذاشته و سختی های زیادی کشیده، همسر دوم اول راهه و باید همین دوران رو سپری کنه تا به همون جایگاه برسه . به عبارتی این تثبیت و جایگاه فقط در گذر زمان و نشان دادن خودمون تو شرایط مختلف زندگی بوجود میاد و چیزی  نیست که از اول وجود داشته باشه.
اما از طرفی مرد در زمان همسر اول ناپختگی های فروان داشته . عدم شناخت زنان و روحیات و یا اخلاق و رفتاری که در گذر زمان تغییر کرده و رشد پیدا کرده. همسر دوم دیگر این مشکلات رو نداره و از اول با مردی زندگی رو شروع می کنه که خیلی مشکلات توی اون کمتره و شناخت خیلی بهتری نسبت به زنان داره. اگر چه شاید خودش این رو درک نکنه ولی همسر اول خوب اون رو درک می کنه چون کاملا متوجه تفاوتهای رفتاری همسر تو شرایط مشابه می شه.
از سمت دیگه معمولا در زندگی تعددی خانواده همسر اول خیلی مخالفت می کنن. قهر می کنن و ... . اما خانواده همسر دوم معمولا بالاخره با پذیرش و رضایت،  دخترشون رو عروس می کنن . و اینجا سیستم زندگی و خانواده و ارتباطی همسر اول و فرزندان بهم می ریزه.
از طرفی بسیاری از اوقات مرد تمایل بیشتری به مصاحبت و ... با همسر دوم داره . به دلیل تازگی و ... . این ممکنه موجب سردتر شدن روابط همسر اول بشه.و یا اگر همسر اول فرزندانی داشته باشه ، بسیاری از اوقاتش با بچه ها گرفته می شه و اوقات اندک باقی مانده هم ممکنه توسط همتا پر بشه برای همین خلاء بیشتری حس کنه. مثلا با وجود بچه کوچک حتی از شبهاش هم نتونه بهره ببره.درواقع همتا و همسر باهم می رن به رخت خواب و حرفها و درد دلهاشون رو دارن و ... ولی همسر اول وقتی می تونه بره تو رخت خواب که همسر خوابه... خوب اینجا هم همتا می تونه در شبهایی که نوبت همسر اوله اون بچه رو نگه داره تا همسر اول به شبش برسه و این خلاء کمتر شه.
 
از طرفی همسر اول کل وقت و داشته های خودش رو برای زندگی داده در حالی که همسر دوم معمولا سعی می کنه این جور موارد رو برای خودش حفظ بکنه .
از طرفی نگاه افراد جامعه در زندگی تعددی به همسر اول ، به مانند زنی هست که مشکلی داشته و ... و به زن دوم به مانند زنی هست که خواسته زندگی اول رو از بین ببره. 
به نظر من زندگی تعددی مانند  تک همسری مسائلی داره که باید اونها رو پذیرفت و حل کرد. نباید توقع داشت زندگی کاملا بدون 
 
مساله باشه . این غیر ممکنه . اما بدترین قسمت تعدد رفتار اجتماع و اطرافیان هست. رفتار و نوع برخورد دیگران که ناحق هم هست اذیت کننده است . امیدوارم خداوند ان را نیز رفع کند با ظهور هر جه سریع تر حضرت صاحب الزمان عج
 
می دونید داشتن همتا اصلا چیز بدی نیست . خیلی خیلی  هم خوبه. اما تا زمانی که محبت و تکیه گاهتون رو داشته باشید ، اگر تکیه گاه و محبت همسرتون و خلوتی که باهاش داشتید رو از دست بدید صدمه زننده خواهد بود. البته من همیشه با خودم می گم اگر من نمی تونم چیزی رو داشته باشم چرا باید نتونم ببینم دیگری اونو داشته باشه. از طرفی همسر اینجوری باکسی هست و باهاش آرامش داره. خوب  اگر من اونو دوست دارم باید از خوشحالی همسر خوشحال شم. لا اقل اون خوشبخته. اگر چه هر زنی دوست داره ببینه همسرش با اون به آرامش می رسه و اگر تو تعدد حس کنه که دیگه برای همسرش آرامش بخش نیست صدمه می بینه.
  • همسر اول
 
وقتی مشهد بودیم ، با همسر آقای منزلی که گرفته بودیم و جاریش هم صحبت شدم‌ . وقتی گفتم که همتا دارم  خیلی تعجب کردند. بعد که براشون توضیح  دادم، از نیاز جامعه امروز و  ساختار مرد و اینکه باهم خوبیم خیلی دیدشون تغییر کرد...
 
مادرشوهر و خواهر شوهر هم بعد از اینکه از مشهد برگشتیم، اومدند خونمون . برای اولین دیدار با همتا رفتارشون عالی  بود، بگو و بخند ... و یه لباس بسیار زیبا کادو دادند بهش. مبارکش باشه الهی.  همتا خیلی استرس داشت ، باهاش صحبت کردم و سعی کردم آرامش کنم... ، اولش خانواده همسر می گفتند چرا اینقدر کم حرفه😁  وقتی رفتار خانواده همسر  رو دید آروم شد خدا رو شکر.😊
 
خدا رو شکر تو زندگی مون مشکل جدی وجود نداره. فقط مسائلی خرد  که بین هر زن و شوهری هست.
همتا می گفت کاش مشکلات تعدد رو هم می گفتند... گفتم خوب خودت توی وبلاگت بنویس... ولی خوب.... .  البته من معتقد بودم مشکلی که بخوایم بگیم برای تعدد هست وجود نداره ، بلکه برای هر خانواده بسته به شرایط شون مسائل مختلفی رقم می خوره ...
 
به هر حال تو پست بعدی سعی می کنم نکاتی که در این باره می دونم رو از دید هر دو همتا بنویسم.
  • همسر اول

حل مشکلات

۰۹
شهریور
اومدیم مشهد. شب اول تو کمپ غدیر و کلبه هاش بودیم . در اصل یه نوع کانکس. برای شبهای بعد خونه گرفتیم.
هنوز من زیارت نرفتم. دیشب که نماز رو حرم خوندیم، پسرم خیلی اذیت کرد ، من توی صحن موندم و به همتا گفتم تو برو زیارت. جمعه هم برای نماز من موندم خونه با پسر کوچیکم و دخترم. ناهار اماده کردم و ... همتا و همسر  و پسرم رفتن نماز جمعه و زیارت. با وجود پسر کوچیکم زیارت رفتن سخته، کمر همسر هم گرفته و درد بدجوری داره، پاش هم دیروز نماز صبح بدجور پیچ خورده و ورم کرده ، نمی تونه بچه رو نگه داره. با این وجود از طرفی خوشحالم که اینجوری یه غذای سالم درست می کنم برای عزیزانم و زائرای امام رئوف و همتا و همسر .  و نیز همسر و همتا یه زیارت درست و حسابی بکنن . خیلی خوشحالم.
 
از وقتی همتا اومده، مثل هر زن و شوهر دیگه ای دو سه باری با هم اختلاف داشتن. گاهی همتا باهام درد دل کرده و سعی کردم راهنمایی اش کنم تا چجور زندگی رو بسازه و ... . امیدوارم خدا کمکشون کنه. البته می دونم کاملا این اختلاف ها طبیعیه، محاله زندگی بدون اختلاف دلخوری باشه . اصلا اختلاف دلخوری چیز بدی نیست . این بده که ادم این اختلاف ها رو حل نکنه یا جا بزنه یا صورت مساله رو پاک کنه. به هر امیدوارم خداوند آرامش رو بهمون هدیه کنه و کمک کنه درایت داشته باشیم تا مشکلات رو خداپسندانه حل کنیم.
  • همسر اول

چی شد راضی شدم؟

۰۹
شهریور
می دونید خیلی ها ازم می پرسن که چی شد که حسادت نداری، چجوری روی خودت کار کردی و .... بگو ماهم انجام بدیم.
تا الان همیشه جوابشون رو اینجوری می دادم ، که نمی دونم کار خاصی نکردم فقط اینو می دونم خدا منو پاک کرده. خدا خودش خواسته همین. من کاری نکردم... البته بجز تفکر و بررسی و آخرت  خواهی و رضایت خدا رو در نظر گرفتن
 
 
اما وقتی دفترچه خاطراتم رو نگاه کردم ، فهمیدم یکی از موثرتین عامل و شاید عامل اصلی چی بوده. عمال پیش نیاز تفکر و بررسی  و ... . دیدم خوب مثل هر زن و شوهر دیگه ای اول ازدواج ما هم خیلی مشکلات داشتیم. مشکلات از هر لحاظ ، به هر حال دو طرف از هم شناخت ندارن و طول می کشه اخلاق همدیگه و خلقیات و نکاتی که روشون حساس هستن بیاد دست هم ، هر دومون هم بچه اول بودیم . خانواده ها هم تجربه عروس و داماد داری نداشتن. مثلا خیلی موارد و سختگیری ها و اعتراض ها که در زمان ازدواج من وجود داشت و 
دردسر شده بود زمان ازدواج خواهرم که این نوع مسائل حتی بیشتر بود وجود نداشت.  از طرفی هم اون زمان رشد اخلاقی هر دومون خیلی کمتر بود و درنتیجه مشکلات بیشتر و به حمدلله الان خیلی بیشتر رشد کردیم و مسایل و مشکلات خیلی کمتر شده. بگذریم، دیدم از اون زمان توی تمام مشکلات سعی کردم رضای خدا رو در نظر بگیرم ، نوشته بودم امیدوارم کاری بکنم که خدا ازم راضی باشه، نوشته بودم خدایا یکاری کن که خوب شوهر داری بکنم... در کل رصایت خدا برام‌مهم بود. حتی اگر مطمئن بودم تصیر همسرمه باز من می رفتم جلو و معذرت حواهی می کردم. سعی کردم اونجور که خدا گفته زندگی کنم و فقط رضای او برام مهم باشه  . خوب همه می دونیم تو ازدواج اغلب مهر و محبت اول کمه. یعنی معمولیه . دو نفر وقتی سنتی ازدواج می کنن عاشق هم نبودن بلکه همدیگرو می پسندن ، محبت بینشون یک محبت از روی پسندیدن یسری اخلاق و ... است. بعد ازدواج هم سایر  اخلاقیات که شاید باب میل طرف مقابل نباشه مشخص می شه. بعد تلاش می کنن برای شناخت هم ، برای افزایش محبت و بوجودو آوردن یک عشق پایدار، برای حل مشکلات و ... .
من تلاش کردم در همه موارد و لحظه ها فقط به خاطر خدا کار کنم و هوای نفس و وجود خودم رو زیر پا بزارم و رضای خدا رو مد نظر قرار بدم. خوب گاهی خیلی سخت بود. خیلی ها بهم می گفتن مرد پر رو می شه؛ وقتی همشه تو بری معذرت خواهی فکر می کنه وظیفه اته، متوجه اشتباهش نمی شه، شوهر ذلیلی تو و و و و . می گفتم خدا  گفته. گفته دست شوهر رو در دست بگیرید و بگید تا منو نبخشی نمی خوابم. عیب نداره اینحوری شاید دنیا رو از دست بدم ولی ان  شاء الله اخرت رو دارم و می  گم خدا سعی کردم اونجوری که تو می خوای عمل کرده باشم. سعی کردم برای بجا آوردن خوب شوهر داری که جهاد زنه ، در هر لحظه کاری کنم که شوهرم راضی باشه ازم، حتی اگر خود راضی نیستم. سعی کردم یه زن شاد و مهربان و بخشنده باشم براش. بعد آرام آرام و در طی سالها دیدم که زندگی مون ۱۸۰ درجه تغییر کرده. اخلاق هر دو مون عوض شده و عالی شده . زندگی مون سرشار از عشق و آرامش شده و... . 
خدایی که آدمها رو آفریده بهترین روش زندگی و رفتار رو هم بهشون گفته ، شاید نفهمیم علتش چیه یا ظلم به زن، مثلا، بدونیم ، اما باید اطمینان کرد و نتیجه اش رو دید. من حداقل سه نتیجه دیدم. یک: بهبود زندگی ام و تغییر رفتار مثبت خودم و همسرم. دو: آمادگی خودم برای پذیرش کلیه احکام الهی و تعدد زوجات که موهبت الهی بوده بهم. سوم: و مهمتر از همه ان شاء الله رضایت خداوند.
 
بله . من فکر می کنم اینکه سعی کردم تو هر لحظه زندگی ام رضایت خدا رو در نظر بگیرم، موجب شد خودخواهی در من از بین بره تا حدی و بتونم تعدد رو بپذیرم .
از طرفی همسرم می گه مردم و بویژه زنها دو دسته اند. یا دگر خواهی دارند و با محبت به دیگران به آرامش می رسن ، یا خودخواهی دارن و نه تمها خودشون به آرامش نمی رسن بلکه آرامش رو از دیگران سلب می کنن برای اینکه مطالبه گرند همیشه. تو جزو دسته اولی.
 
فکر می کنم به خاطر اینها بوده که خدا پاکم کرده و ظرفیت پذیرش احکام الهی رو بهم هدیه کرده. اینکه همیشه سعی کردم راصی باشم به رضای خدا و قانع باشم. اینکه امورم رو واگذار کردم به خدا..... به هر حال خدا رو شاگرم. از همون اول خدا نگه دارم بود. نمی گم اشتباه نداشتم، داشتم؛ اما هر لحظه با عقل ناقصم سعی کردم اونچه مورد رصای خداست رو انجام بدم و برای دیگرون خیر بخوام و آخرت رو بر دنیا ترجیح بدم و همه اینها باز موهبتی از جانب خدا بود که خودم درک هیچ چیزی رو نداشتم و ندارم...
  • همسر اول

 

 
همتا وقتی اومد برای بچه ها کادو خریده بود. برای منم لباس خریده بود، منم براش لباس خریده بودم . یه شب ، هر دو با هم لباسهایی که همتامون خریده بود رو پوشیدیم بدون هماهنگی!😍  . تو کارها کمک هم هستیم ، مثلا من موهای همتا رو رنگ می زارم و ... ، همتا بچه رو نگه می داره تا من به شبم برسم و ... .
 
یکی از خانمهای تعددی به من می گفت چرا نمی زاری همتا و همسر دو تایی برن سفر.خوب این خانم که این مطالب رو گفتند کلا ذهنیتش در مورد تعدد اینه که دو تا زندگی جدان. نمی تونه بپذیره  که تعدد یعنی اضافه شدن یکنفر دیگر به زندگی.چون با وجود زندگی خانوادگی سفر و ... همه چیز خانوادگیه. یه پیشنهاد هم برای ایشون دارم. الان به ذهنم رسید. چون دوست داشتن تو یه خونه زندگی کردن رو تجربه کنن و شرایط براشون جور نشد بهتره از یه سفر دسته جمعی شروع کنن....
 
در مورد سفر خودمون به همسر پیشنهاد داده بودم که دو تایی برن سفر  ولی همسر قبول نکرد و گفت هرگز اینکار رو نمی کنه. نمی تونه زن و بچه اش رو بزاره تنها خونه و خودش با زنش بره گردش. می گفت این یعنی از بین رفتن نظام  خانواده. می گفت اون موقع که دو تایی رفتیم سفر یعنی با خانواده رفتیم و کسی از اعضای خانواده رو تنها نذاشتم تو خونه که الان اینکار رو بکنم. متاسفانه اینجور حرفها سیستم زندگی خانواده ها رو بهم می  ریزه. باید بر اساس شرع نظر داد و نسخه زندگی خودمون رو برای بقیه نپیچیم تا براشون مشکل ایجاد نکنیم که در این صورت ضامن هستیم‌. با این وجود باید بگم از اول و قبل از عقد بنا بود خانوادگی بریم مشهد و اونجا عقد کنیم که برنامه تغییر کرد. همتا خودش از ابتدا گفته بود همه باهم بریم‌. ولی باز با همسر صحبت کردم چند بار که تنها برن ، شاید همتا اینجوری بیشتر دوست داشته باشه به هر حال ، با خلقیات هم هم بیشتر آشنا می شن. تا اینکه همسر صدام کرد و خودش گفت می خوای برو بگو همتا بیاد بهش بگم باهم بریم. همتا داشت حیاط رو می شست. رفتم صداش کردم و من رفتم سراغ حیاط. دیدم همتا اومد سراغ بقیه کارش و قبول نکرده . نسشتم باهاش حرف زدم هر چی گفتم تنها برید قبول نکرد. می گفت یا همه با هم می ریم یا هیشکی نمی ره. این خواست خود من بوده. برای چی اینجوری می گی. اصلا شما نیاید خوش نمی گذره. هر جی گفتم قبول نکرد . آخر سر هم گفت همین که من می گم ، بگو چشم!😁 منم گفتم چشم 😁 و همه دیگرو بغل کردیم و بوسیدیم. 
حکم دادگاه رو هم گرفتیم. 
دیروز هم رفتیم نیاسر ، جای همه دوستان خالی
تو این مدت خیلی کمک هم هستیم. با همتا صحبت می کنم و خلقیات شوهر و علائقش رو توضیح می دم و راهکار می دم که چطور بهم نزدیک شن، چکار کنه محبت بینشون زیاد شه و روشهای همسرداری و...‌ ، تجربه چندین ساله که  خودم به سختی بدست اوردم... چون همتا الان خیلی از ناراحتی های همسر رو از سمت خودش می بینه، که اینطور نیست... من تشویقش می کنم بیشتر پیش شوهر بشینه و ... . موهاشو رنگ گذاشتم.... همتا طفلی هم گاهی که بچه خیلی اذیت می کنه ، می بردش پایین تا نصفه شب تا من بخوابم.خدا خیرش بده.
یه اتفاق بدم افتاد. موهای همتا رو دکو کرم گذاشتم که بعد از حدود ۱۰ دقیقه از گذاشتن مواد ، مواد بشدت داغ شد، من رفته بودم ملافهای تخت رو برای همتا بدوزم که بچه ها داد زدن مامان ، سر مامان دود می زنه و .... رفتم سرش رو زیر آب سرد شستم. اونقدر داغ شده بود که دست نمی تونستم بزنم! موهاش یخورده آسیب دیده. ولی خدا رو شکر اونجوری نسوخته.  نمی دونم موادش چه مشکلی داشت که بجای ۴۰ ، ۴۵ دقیقه موندن روی سر ، بعد از ۱۰،۱۵ دقیقه اینجور شد.
خیلی ناراحت شدم از همتا معذرت خواستم ، همتا هم می گفت تقصیر تو نبوده ابجی تازه گذاشته بودی.‌.. 
خدا رو شکر زندگی تعددی خیلی بهتر از اونچیزی هست که تصور می کردم. البته اگر هدف همه مون رضایت خدا باشه و برای خدا زندگی کنیم. از طرفی طبق توصیه اسلام هدف هر دوی ما خوب شوهر داری کردن باشه . دیروز تو حرم با خواهرم صحبت می کردم بهش می گفتم تنها مشکل الان ماماینا هستن که خودشون رو حدا کردن. مامانم انگار پاش خیلی درد می کنه و نمی تونه از خونه بره بیرون. آمپول تو پاش  زدن و فیزیوتراپی می کنه. چقدر دلم می خواست می تونستم برم دیدنشون...
خدایا خودت دنیا و همه امورمون رو ختم به به خیر کن
 
 
  • همسر اول