اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
همیشه با خودم می گفتم خدا کنه دچار عُجب نشم. خیلی می ترسیدم. دیده بودم که گناهی که بنده از اون پشیمون بشه از ثوابی که دچار عُجب بشه پیش خدا بهترو با ارزشتره...👌
از طرفی با دوستان صحبت می کردم برای حساسیتهایی که براشون بوجود می اومد ، بهشون می گفتم حساس نشن و اینجوری نگاه کنن و ... که یکی از دوستان گفت خودم دوست ندارم این رذیله های اخلاقی رو داشته باشم...👌
 
از طرفی همیشه سعی می کردم مرنج و مرنجان خیلی مهمه👌 ، اما خوب گاهی وقتی می دیدم طرف مقابلم رفتار درستی نداره و حق باهام بود، می رنجیدم، هر کاری هم می کردم ناراحت نشم نمی شد... بی خیالی، از دید دیگه نگاه کردن... گذشتن... ... طرف رو می بخشیدم اما ناراحتی توی دلم بود
 
دیگه روشی که این اواخر پیدا کردم این بود که در موردش با کسی حرف نزنم و سعی کنم روی خودم کار کنم و دل بکنم تا درست بشه ... اما خوب طول می کشید...
 
از طرفی کتاب مکیال المکارم رو می خوندم با خودم می گفتم کل زندگی ما باید برای امام زمان عج باشه و نه امام رو بخوایم برای بهبود زندگی مون ... 👌و از طرفی هم می گفتم این درد ها پیش دردهای امام زمان عج هیچه و اگر من می خوام سرباز اقا باشم چطور می تونم به همچین چیزایی در مقابل درد امام فکر کنم...👌
از طرفی هم چند وقت بود که خونده بودم که اگر نمی تونیم امام زمان عج رو ببینیم که بزرگترین ارزوی من دیدن با معرفت ایشونه، تنها مانع گناهانمونه... اگر گناه نکنیم می تونیم اقا رو ببینیم... پس اگر من نمی تونم ببینم گناه کارام 
باید اونها رو برطرف کنم و دنبال رفع اونها و کشفشون باشم👌 
از طرفی وقتی یکی از بزرگان فامیل باهام درد می کرد و می گفت از اینکه مادرشوهرش چنگالش رو بر می داشته (وقتی قاطی ظرفهاش می شده) و (وقتی ایشون یعنی عروسش می خواسته اونها رو برداه) می گفت که هر چی پسرم داره برای منه و ...
من باخوم می گفتم یه چنگال چه ارزشی داشته و چرا سر این دعوا و ... مگه چی بوده...
تا اینکه بعد از این ماجراها و صحبتها و ...
وقتی سر برخی موارد ناراحت شدم... یدفعه یاد همین حرف دوستم و سایر مطالبی که عرض کردم افتادم... 
گفتم بجای اینکه فکر کنم چرا طرف مقابلم اینجوری کرد، به این فکر کنم چرا اینقدر من رذیله اخلاقی دارم و اینقدر کوچکم که سر چیزهای کوچیک ناراحت می شم...👌👌  سر چیزهای بی ارزش دنیایی ...👌 که بخاطر خود خواهی دنیا طلبی .... است👌
الان می فهمم مشغول بودن به گناه خود و ندیدن گناه دیگران یعنی چه و چجوری ممکنه. 👌👌اینجوری می تونم گناهانم رو ارام ارام پاک کنم و ان شاءالله لیاقت دیدار با معرفت و سربازی امام زمان عج رو پیدا کنم👌👌
اگر مشغول گناه خود باشم گناه بقیه رو نمی بینم👌
شیطان می خواد ما رو مشغول گناهان و کارهای اشتباه دیگران بکنه تا از خودمون و گناهان خودمون غافل باشیم...👌👌👌
دیگه از اقای ... ناراحت نیستم
نباید باشم
نباید مشغول اعمال و رفتار ایشون بشم حتی برای لحظه ای...
باید اونقدر روحم بزرگ باشه که اصلا با این چیزها اذیت نشم... اگر طرف اشتباهی کرده و حق ناحقی کرده و یا تهمت و  غیبت ... کرده ، به خودش صدمه زده، اخرتش رو خراب کرده...👌👌 من نباید ناراحت بشم باید دلم بسوزه براش و براش دعا کنم....👌 
 
و اگر ناراحت بشم نشون می ده مشکل دارم... چون اون طرف به نفع اخرت من کار کرده... پس باید خوشحال باشم... ولی ناراحت می شم. پس دنیام برام مهمه...غرور دارم! ناراحت می شم چرا به من اینجوری بگن غیبت کنن... 👌
دیگه بجای اینکه به ستم و  گناه دیگران فکر کنم به رذیله های اخلاقی خودم و رفع اون فکر می کنم👌
از طرفی تمام سعی خود رو برای کمک به اون طرف جهت نزدیک کردنش بخدا و به رشد رسوندن اون به خاطر خدا می کنم.👌
 
الان می فههم اگر فردی بهم صدمه و ظلم مادی کرد و یا ابرویی ... ، اگر ناراحت بشم بخاطر یه حس خیلی خیلی زیر پوستی هست که اون چیز مادی و دنیایی، حتی شده اندکی،  اندکی هم شده،برام  ارزش داره و یا خودم و... از سر غرور و خود بزرگ بینی و ...بالأخره  برام مهمه.
در حالی که اگر فقط خدا برام مهم باشه این چیزا ادیتم نمی کنه و مثل  امام ، تازه وقتی از این چیزها ببینم با ارامش برخورد می کنم و سعی در کمک به او و قرب او می کنم . تو کتاب رشد  ع ص هم به این مطلب به خوبی اشاره  کرده.... . پس اگر من ناراحت بشم از رذیله های اخلاقی خودمه...👌👌
خیلی خوشحالم...😊😊😊
از این به بعد ان شاءالله اگر کسی اذیت کنه به خودم می گم چرا من اینقدر رذیله دارم و کوچکم که سر این چیزهای کوچک و بی ارزش ناراحت می شم....😍😍
 
 
الان اگر چیزی ناراحتم کنه می گم چقدر تو پستی که بخاطر یه همچین چیزی ناراحت می شی... 
 
می گم ببین تو نمازت حواست چقدر پرت می شه.. چقدر گناه داری....
 
 
خدایا شکرت
خدایا هزار مرتبه شکرت
 
 
 
  • همسر اول

دوستان سلام

می خوام امروز در مورد مطلبی باهاتون صحبت کنم که خیلی مهمه و شاید خیلی ها بهش بی توجه باشن

امروزه با توجه به تغییرات سیستمهای ارتباطی مصادیق خیلی از اعمال تغییر کرده

مثلا ایا این موارد رو می دونستید؟؟:

مراقب فضای مجازی و حرفهایی که می زنیم و گناهانی که خدای ناکرده می کنیم ،باشیم
سخن چینی
تهمت
غیبت
افشای راز
خیانت در امانت
بردن آبرو
تجسس
ایجاد اختلاف
قضاوت

استراق سمع
.
.
.
.
.
 
 
 

 

اینکه اگر تو یک گروهی  در فضای مجازی عضو هستید و دوستان اونجا حرفهایی از خودشون یا دیگران بزنند، چه احکامی وجود داره؟ یا اگر تو پی وی با شخصی صحبت کتید چه احکامی وجود داره؟

 

اگر فردی از شخصی که افراد اونو می شناسن صحبت کنند یا حتی فردی در گروه بشناسه، چه در گروه یا پی وی صحبت کنه، اگر بدی بگه غیبته و اگر دروغ بگه تهمت. 

اگر ایدی طرف رو هم بشناسن یا در واقع طرف رو مجازی هم بشناسن همینطور

و اگر احتمال می دید که در مورد شخصی صحبت می کنید ولی احتمال هست که ایشون رو بعدا در واقعیت،  افراد گروه ببینند یا با ایشون مجازا آشنا بشن ، باز بدگویی از ایشون غیبته و دروغ نسبت دادن بهش تهمت . که در زمان آشنا شدن این افراد با شخص مورد نظر این گناه رخ می ده...

 

و اما نکته ای بسیار مهم

اگر افرادی از گروه صحبتهای یکی از دوستان رو به افراد خارج از گروه انتقال بده چه به صورت کلی چه جزئی  یا حتی بدتر، پیامهای ایشون رو فوروارد کنه به دیگران، در حالی که ایشون راضی نباشه(بویژه در گروه های خودمونی و درد دل  ) این کار دِین داره و سخن چینی واستراق سمع و بردن آبروی مومن و خیانت در امانت و ...هست. بویژه اگر این صحبتها در پی وی صورت گرفته که حالت خصوصی داره . اگر این صحبتها رو کلی یا جزئی یا حتی عین پیامها رو به دیگران ارسال بکنید ،  افرادی که گوینده رو بشناسند یا در آینده ممکنه حضورا یا مجازا بشناسن یا افرادی که فردی که گوینده در موردش صحبت کرده رو بشناسند یا بعد ممکنه بشناسند... مرتکب گناه شده اند. گناهانی چون مواردی که عرض شد...

 

انتقال این صحبتها چه از گروه چه از پی وی،  به فردی که مخاطب گوینده بوده چه کلی چه جزئی و چه با فوروارد پیامهای گوینده ، سخن چینی و بردن آبروی مومن و ایجاد اختلاف و عدم امانت داری و راز داری  ... هست

 

و نکته ای بسیار مهم !!!!

اینکه مدیران یک گروه با توجیه اینکه مدیر گروه هستند بخوان از سخنانیکه در پی وی افراد صورت می گیره، به بهانه های مختلف، مثل مدیریت گروه و ... در جریان باشن و یا صحبتهای پی وی افراد رو به هم و دیگران انتقال بدن از مصادیق فضولی و تجسس و سخن چینی عدم راز داری و خیانت درامانت و بردن ابروی افراد و استراق سمع و قضاوت و ...  هست

 

خوبه احکام این اعمال رو بدانیم یا از مراجع تقلیدمان بپرسیم تا بی خودی برای خودمان وزر و وبال درست نکنیم و بار گناهانمون رو سنگین نکنیم و خدای نکرده زندگی افراد را بهم نریزیم

 

اگر از طرق فوق نیز متوجه موضوعی بشیم(مثلا مساله ای خصوصی از زندگی فردی) و بخواهیم بیشتر در مورد اون بدونیم و شروع کنیم به پرس و جو  از افراد مختلف چه مجازا و چه حضورا و چه تلفنی ، به هر بهانه ای حتی کمک،  در حالی که افراد درگیر در مساله نه تنها از شما کمک نخواستن و حتی اذعان به عدم نیاز به کمک داشتن و حتی منکر موضوع شده اند تا افراد در زندگی اونها سرک نکشن و فضولی نکنن یا اختلاف ایجاد نکنن یا آبرو نبرن و ...... ، گناهانی چون فضولی و تجسس در زندگی دیگران و سخن چینی و بردن آبروی افراد و قضاوت و ... رخ می ده

 

 

 

مراقب باشیم

 

 

 

 

  • همسر اول

انسان زرنگ

۰۶
فروردين
سلام
در بحث پذیرش تعدد و همسر خوب بودن ، همیشه می گم باید مثل همسران ائمه و پیامبران بود، و در جواب افرادی که می گن همسر ما مثل پیامبران و ائمه نیست می گم تو مثل حصدت آسیه باش . تا در کل بشی یه زن با لیاقت و بهشتی. زنی که ملائک بهت افتخار می کنن...
دوستی می گفت تو این دوره زمانه نمی شه و الان زنها یاغی شدن و ...
 
 
 
ببینید
اگر ما کلا بخوایم ، فارغ از دین، زمونه رو ببینیم و بر طبق زمان عمل کنیم، جدای اینکه هیچ رفتاری ثبات نخواهد داشت، هیچ رفتاری هم در هر منطقه یکسان نخواهد بود
این نسبیت اخلاق و رفتار رو بوجود میاره که کاملا  بر ضد  جوامع  بشری هست
 
تو همین اجتماع که به قول شما زنان یاغی هستند
منم می شناسم زنانی مطیع
 
بعلاوه کافیه بریم تو جنوب کشور مثلا اونجا هم همینه
 
هر چه طرف ادعای روشنفکری و مدرنیته اش بیشتره از اوصول زندگی دورتره
 
 
در کل الرجال قوامون علی النساء
در کل زن باید مطیع  شوهر باشه
با این کار قلب شوهر رو تسخیر می کنه
مرد می خواد حاکم و مالک بر جسم و رفتار زن باشه و زن مالک  قلب مرد. اینکه مردش دوسش داشته باشه. این جز با اطاعت از مرد میسر نیست...
 
 
حالا یه زن نگاه کنه به اطرافش و خود  خواهانه رفتار کنه یا نگاه کنه به آموزشهای  اصولی انسانی و درایت،  و درست رفتار کنه
 
 
و جدای از همه اینها
اگر ذره ای به دنیا دقت کنیم واقعا می  بینیم این دنیا بازیچه اس
به هیچ چیزی اش نمی شه دل بست
به هیچ چیزیش نمی شه اعتماد کرد
زودتر از تصور ، روزها می رن
بچه بزرگ می شه می ره
ما پیر می شیم
بدون اینکه هنوز باور کرده باشیم که پا تو سن گذاشتیم می بینیم درد ها سراغمون اومدن
تو مترو ... بهمون می  گن شما بفرمایید بشینید و جاشون رو به ما می دن
 
و قبل از اینکه بفهمیم چی شده
می بینیم با یه درد ساده یه مریضی  لا علاج اومده سراغمون یا بی خبر ، از خواب چشم باز کردیم و دیدم تو یه عالم دیگه ای ایم...
 
 
اون شوهر و بچه ای که براش میمردیم برای تنهایی خودش داره گریه می کنه 
اون پول و خونه و طلایی که دلمون به داشتنش خوش بود رو ازمون جدا کردن حتی بدون یه لباس خوب، با یه پارچه سفید، بدون تخت و جای نرم وگرم ، بدون روشنایی تو قبریم...
 
 
اون وقت پی به ماهیت واقعی زمان می بریم‌...
اونوقت می فهمیم که به اندازه یه چشم به هم زدن پا روی دلمون نذاشتیم و سختی ها رو تحمل نکردیم تا الان راحت باشیم...
 
 
 
انسان زرنگ کسیه که به فکر زندگی ابدیش باشه و به هیچ چیز دل نبنده
هیچ چیز
 
فقط و فقط و فقط  دلبسته خدا و پیامبر ائمه  اطهار باشه و خودش رو و خواستهای خودش رو فدای خواست خدا بکنه تا لذت واقعی  رو بچشه و آسایش واقعی و ابدی رو داشته باشه
  • همسر اول
 
دوستان در مورد ازدواج تعددی و خانم دوم ، اینکه از چیزی گذشته و .. تو گروه بحث داشتیم. بهتر دیدم اینجا هم مطالبی رو بذارم. ببخشید اگر چندان ویرایش شده نیست.
 
یه زن تو ازدواج تک همسری ممکنه تحصیلات بالایی داشته باشه و با یه آدم  سیکل ازدواج کنه، یا پول دار باشه و با یه آدم  بی پول
از چیزی گذشته؟ نه . کسی که مجبورش نکرده. خودش اینو انتخاب کرده جون منفعتی داشته. مثل کمال زیبایی عشق.‌..
 
خانم دوم هم با دید باز این نوع زندگی رو انتخاب می کنه
چون نفعی براش داره
مثلا حتی عده ای مثل همتای خانم اینک حتی همزمان خواستگار  مجرد هم دارن اما متاهل رو انتخاب می کنن ؟ از چیزی شون گذشتن؟  نه . پس چرا؟ چون منفعتشون رو در این می بینن
حالا یکی بخاطر ثروت یکی تجربه و کمالات مرد یکی تحصیلات یکی پسندیدن و یکی هم برای اینکه از تجرد بهتره
به هر حال نفعی می بینن
 
اونی که از چیزی گذشته یا از دست داده خانم اوله که نوع زندگی اش تغییر پیدا می کنه و نوع زندگی قبلیش از دست می ره و ثبات زندگیش بهم می ریزه. 
 
 
 
اینکه بگیم خانم دوم خیلی چیزها رو از اول مثل خانم اول هم نداشته اشتباهه
 
شرایط ورود به زندگی متاهلی در این دو متفاوته و با دید باز هر کدوم انتخاب کردن
خانم اول معمولا زندگی سختی رو سپری کرده و بعد از اندکی تمکن مالی مرد دنبال تعدد می ره. این هم از چیزهایی هست که خانم اول داشته و خانم دوم نداره .
خانم اول با یه پسر بی تجربه زندگی کرده و در طی سالها تحمل اخلاق ... و تلاش ، شوهرش تبدیل به یه مرد باتجربه با تونایی مدیریت چند  زن شده  و این از چیزهایی هست که زن دوم نداره و زن اول داشته.
بماند خیلی از مسایل مشکلات با خانواده ها و ...
 
 
اگر ما بخوایم زندگی رو تک همسری ببینیم و تعدد رو با اون قیاس کنیم
اگر بخوایم زندگی همتا ها رو با هم قیاس کنیم کلا اشتباه بزرگی مرتکب شدیم...
قیاس کاری هست که شیطان کرد...
قیاس آدم   رو از مسیر اصلی دور می کنه
 
می دونید
من تا الان وبلاگ خانم دوم ندیدم
تو گروه ها هم معمولا وقتی تعدد می کنن لفت می دن
 
چون می رن دنبال زندگی شون.
زندگی متاهلی...
چالشی هم معمولا بجز ساختن زندگی متاهلی شون ندارن . حال به سبک تعدد...
 
 
خانمهای اول می نویسن 
چون تجربه دراین زمینه اش متفاوته
چون دچار  تغییری می شن که معمولا نمی خوان ؛ و باید خودشون رو بسازن و تلاش هاشون نوشته  می شه...

 

یکی از دوستان می گفتند
)ولی باید حرفهای زن دومی ها رو هم شنید.
گاهی لازمه خودمون رو جای اونا بذاریم.
 
اونا هم لازمه خودشون رو جای زن اولی بذارن.
اینجوری زندگی خیلی بهتر پیش میره.
یه جور درک متقابل به وجود میاد.
 
 
با این وجود معتقدم که ۸۰ درصد مسوولیت  زندگی تعددی به دوش مرد می افته.
برای همینه که میگم زندگی با همتاها توی یک خونه کار درستی نیست. همتا عروس مون حساب نمیشه! دخترمون هم نیست که بگیم از خودمونه و باید قاطی باشه.
 
همتا یه زن برای مرد هست. تا زمانی که حس نکنه زن زندگی برای مردش هست، عملا درست ایفای نقش نمی کنه.
توی خونه ی زن اولی ها هم بیاد، بیشتر شبیه خواهر در بهترین حالت و در بدترین حالت شبیه کنیز یا پادوی زن اول میشه. عملا کرامتش زیر سوال میره.
 
 
فکر می کنم بهترین حالت زندگی اینه که دو واحد مجزا در یک اپارتمان باشن. اینجوری هر کدوم شون نقش مدیریتی داخل خونه ی خودش رو به عهده می گیره.
کسی هم شاهد خوشی و یا ناخوشی زندگی زناشویی شون نمیشه و عملا دخالتی هم به وجود نمیاد.
 
 بچه ها هم چند تربیتی بار نمیان. هر کدوم شون در عین حفظ خواهر برادری شون، تحت تربیت مادر و پدرشون بزرگ میشن. مرد هم شبها پیش زنانش هست عملا.)
 
 

 

 
ببین
اینکه باید خودمون رو جای همدیگه بزاریم ربطی به بحث نداره ولی کاملا درسته منم همیشه می گم
 
اینم که باید حرف خانم دوم رو شنید ، بله. ولی خودشون معمولا نمی خوان .  البته این برای یه زندگی تعددی سالمه . برای وقتی که افراد تقوا پیشه می کنن..
 
 
ولی وقتی همتا ها بخوان سر ناسازگاری بزارن و دنیا و بر اخرت ترجیح بدن حرف هر کدوم شنیدنی می شه
 
خیلی  اوقات خانم دوم
حیلی اوقات خانم اول
 
 
من در مورد خانمهای دومی که متعه می شن و یا خانم دومی که بدون اطلاع خانم اول زندگی شروع می کنه هم حرفی ندارم. اونا خودشون  رو خیلی مشخص تو یه رابطه خطرناک و با انتهای نافرجام می زارن در بیشتر موارد. مگر اینکه خانم اول بعد از فهمیدن تقوا پیشه کنه، وگرنه اغلب خانم اول متاسفانه زندگی خانم دوم رو خراب می کنه. متعه هم که هیچ... دیدم خانمی بعد ۱۰ سال در عین ناباوری اقا رهاش کرده ...
 
اما در مورد خانمهای عقد دائم پای صحبت هر کدوم می شه نشست.
خانمهای دومی که بهشون ظلم شده ، طلاق داده شده یا خانم اول که بهش ظلم شده و رها شده یا طلاق داده شده بعد از سالها زندگی و با بچه ...
 
اما در مورد زندگی تو یه خونه نظرتون اشتباهه. 
به نظرم تجربه  اش رو ندارید و از تصوراتتون می گید که زندگی تو یه خون
 
ه خوب نیست.
 
نظر افرادی که تجربه موفق داشتن جویا شید
 
 
 
خود ما جدا هم بودیم و خودمون با هم بودن رو بیشتر دوست داشتیم
خود همتا دوست داشت با هم باشیم
ما تو دو طبقه بودیم
اما وقتی تو یه خونه ای و هر دو خودمون رو زن زندگی و مادر بچه ها بدونیم ، با هم کارها رو می کنیم و مشکلی نیست
با هم تصمیم می گیریم و با هم گردش می ریم
 
شاید دعواها رو متوجه بشیم
اما اگر خانمها تقوا داشته باشن تو دعوای هم دخالت نمی کنن
می تونن راهنمایی و کمک کنن
هر دو درکشون می رسه دعوا برای همه هست طبیعیه
 
 
از دیگر مزیتهاش هم  تشکیل یک خانواده است. همه با هم می شن یک خانواده. همیشه پدر در کنار فرزندان و همسرانه و اگر یکی خسته باشه دیگری کمکه‌.
 
 
 این رو بدون اگر هر زنی زندگی اش سخت باشه هرگز با هم بودن ادامه پیدا نمی کنه برای اینکه هر زنی باشه می تونه بگه نمی خوام یا با اختلافات زندگی رو می کنن جهنم و هیچ کدوم از همتا ها و مرد اینو نمی خوان و پس زندگی رو جدا می کنن
 
 
بعد هم تو زندگی تو یه خانواده هست که بچه ها عین خواهر برادر بار میان و مادری کردن دیگری رو در حق خودشون می بینن نه تو خونه جدا، که می فهمن زندگی ما جداست و شاید حسادت هم بکنن که بابا  چرا برای اونا اینجوری و اونا رو برد فلان جاو ...
من دیدم یکی از این نوع خانواده ها می گفت وقتی از بچه ها می پرسن کدوم مادر خودته می گن یعنی چی هر دو مادرمون هستن
 
 
از طرفی آدم وقتی مجرده فکر می کنه همش نیاز به حریم شخصیه
 
ولی وقتی متاهل بشی
می بینی زندگی چیز دیگه است و کار و تلاش و رشد ...
وقتهای شخصی هم اتاق خواب
البته تو خونه کنار هم بودن گفتن و خندیدن و فیلم نگاه کردن و .... هست 
ولی جریان زندگی با تصورات ادم در زمان مجردی فرق داره...
  • همسر اول
سخنی با خانمهای تعددی با تقوا، 
خیلی از دوستان ازم راهکار می خوان ، برای قرب به خدا، برای اینکه احساس بدی به همتا نداشته باشن و ... 
منم اونچه بلدم رو بهشون می گم
فکر کردم اینجا هم بنویسم برای سایرین مفید باشه:
 
 
همیشه باید اخلاص داشت و همه کارها رو به خاطر رضای خدا کرد. هر چه اخلاص بیشتر باشه رنجش و رذائل اخلاقی و مشکلات کمتره.
 
یکی از راهای قرب به خدا ، اگر اشتباه نکنم به فرموده  آقای  دولابی، مرنج و مرنجان  هست
خوب مرنجانش شاید بشه گفت راحته
دست خود آدمه
ولی مرنجش سخته
سخته آدم  از دست کسی نرنجه
 
ولی وقتی آدم  خودش رو اصلا چیزی نبینه
چیزی حساب نکنه
دیگه ناراحت نمی شه
وقتی خودش رو پایین تر از همه موجودات عالم ببینه دیگه ناراحت نمی شه
 
از طرفی آدم  اگر همه کارهاشو کاملا بخاطر رضای خدا انجام بده ، باز هرگز از دست بنده های خدا ناراحت نمی شه
ازشون توقعی هم نمی کنه 
توقع احترام، ارزش قائل  بودن، اطلاع دادن...
 
 
فقط با خدا عشق می کنه و خدا رو می خواد
 
 
 
آدم باید همه کارهاشو فقط به خاطر خدا انجام بده
از طرفی اشتباهات دیگران رو ببخشه تا خدا هم اشتباهات  اونو ببخشه
یادش باشه خودش رو چیزی نبینه و از کسی نرنجه
یادش باشهشوهرش بهترین شفیع اون تو روز قیامته ، بنابراین هم از دستش نرنجه و هم زود ببخشدش و هم مرتب بهش محبت کنه ، بخاطر خدا، برای اینکه بهترین شفیعشه
یادمون هم باشه تعدد حق مرده، می تونه بره زن بگیره، شرعا و حتی قانونا هم رضایت زن اول اصلا ملاک نیست، بنابراین اگر رفت بدون اطلاع زن اول زن گرفت ، از حقی که خدا براش قرار داده استفاده کرده و اطلاع رسانی وظیفه اش نبوده. وظیفه زن هم پذیرش این موضوع و حتی عدم کراهت نسبت به این موضوعه تا آدم  رشد کنه و به حقیقت ایمان برسه(ایه ۶۵ سوره نساء)
 
و یادمون باشه خدای مهربونی که ما رو خلق کرده و همه چیز رو بهتر از ما می دونه . مرد رو به زن قوام دونسته و حرف شنوی و اطاعتش رو بر زن لازم دونسته. وقتی زن اینو بدونه شوهرش رو بازخواست نمی کنه و تو دلش حتی چون چرا نمی یاره....
پس اگر جایی ناراحت شدیم و اون ناراحت شدن به خاطر خودمون بود نه خدا، بدونیم یجای کارمون می لنگه و سعی کنیم اصلاح کنیم...
 
باید خیلی یاد مرگ کنیم
یاد آخرت ، یادمون باشه خیلی زود باید در درگاه خدا حاضر شیم و جواب اعمال و افکار مون رو بدیم. باید بدونیم حتی مطمئن نیستیم قدم از قدم بتونیم برداریم. همین شوهر و پول و زندگی و خونه و لوازم که الان ممکنه حرصشون رو بخوریم ، چند روز دیگه برای یکی دیگه است و داره ازش استفاده می کنه و یاد ما هم شاید اصلا نباشه و ما باید زیر خروارها خاک بخوابیم و جواب اونها رو پس بدیم. جواب پولی که حرصش رو خوردیم و مال و منالی و لوازمی و شوهری که شاید الان در نبود ما با یکی دیگه خوشه و ما سعی نی کردیم محبتش رو ، خودش رو برای خودمون حفظ کنیم و نتونستیم . شوهری که روز قیامت از هم فرار می کنیم و یاد ظلم و ستمها مون می افتیم.خیلی  خوبه که از الان دل نبندیم ، برای خانواده مون برای شوهرمون در راستای رضای خدا جون بدیم و هر کاری بکنیم اما دل نبندیم و فقط خدا رو ببینیم و بخوایم و بدونیم عمرمون خیلی کوتاه هست و در مقابل زندگی ابدی اون دنیا هیچه .هیچ .
 
یکی دیگه از راهکارهایی که خودم انجام می دم و خیلی خوبه، نمی دونم به شما گفتم یا نه، یسری نوشته است که خیلی موثره برام و تو اتاقم چسبوندم که همش جلوی چشمم باشه. یسری و دعا و جملات مفید که منو به یاد خودم و عاقبتم و خدا بیاندازه.
و تصویر اسکرین لاک گوشی و هوم اسکرین گوشی ام.
 
اونها رو هم تصاویر مرتبط وتاثیر گذار گذاشتم. مثلا این ها. گناهان زبان خیلی زیادن. زبان قلیل الجسم وکثیر الاثمم هست. جسم کوچک و گناه بسیار. به قول یه پیرزنی فندک گوشتی.فندکی که خیلی راحت آتش میزنه به کل اعمالمون . باید خیلی مراقب باشیم و با این زبان واذیت  و آزار همتا و شوهر و ... نکنیم.
  • همسر اول

سلام دوستان

این کتابها واقعا عالی اند پیشنهاد می کنم حتما بخونید:

کتاب اول

۳ دقیقه در قیامت، که تجربه مرگ یکنفر هست ، مثل کتاب انسوی مرگ که قبلا گفتم ولی کوتاه تر و متفاوت . حتما بخونید. دیدتون به زندگی تغییر می کنه.

 

 

کتاب دوم

سلام بر ابراهیم

۲ جلده. واقعا خیلی خیلی خیلی عالییییه و با میشرفت کتاب نمی تونید اونو زمین بزارید و عاشق شهید ابراهیم هادی که زندگی نامه اش تو این کتاب درج شده می شید. شهیدی که الگو و نمونه عملی اخلاق بوده.

این کتاب رو رخبری خیلی توصیه کردن به خوندنش.

 

 

کتاب بعدی ثم اهتدیت. آنگاه هدایت شدم‌

این کتاب هم یه کتاب عالیییی هست. کتابی که رهبری توصیه به خوندنش کردن. ماجرای شیعه شدن یک فرد سگی. فردی که معروف هستن  و با کتابشون خیلی ها شیعه شدن.آقای  تیجانی

 

 

در ضمن فیلم وقتی که ماه کامل شد رو حتما پیشنهاد می کنم ببینید . اینجوری شکر خیلی چیزهایی که ازش غافلیم رو می کنیم و قدر زحمات خیلی ها رو بیشتر خواهیم دونست...

 

  • همسر اول

سردار دلها

۰۸
بهمن
 
زندگی با همه خوشی ها و سختی هاش در جریانه
راستش اصلا دست و دلم به نوشتن نمی ره. بعد از شهادت سردار دلها، مالک اشتر آقا ، بد بجور ناراحت شدم. بعدم ماجراهای هواپیما و از آبرو گذشتن سردار حاجی زاده...
اون شب بیدار بودم و داشتم خیاطی می کردم . پس فردا عروسی خواهر شوهر بود. یکی از دوستان صبح زود پیام رو برام فرستاد. چقدر ناراحت شدم.... 
بعدم شرکت در راهپیمایی و ... 
شرکت تو تشییع پیکر حاج قاسم
 
عروسی خواهر شوهر رو نشد بندازن عقب. چون یبار عقب افتاده بود و سالن کنسل شده بود.
عروسی برگزار شد و رفتن سر خومه و زندگی شون.
دیگه ماهم که به درخواست مادرشوهر چیزی درباره تعدد به فامیل خمسر نگفته بودیم ، می تونستیم به بقیه بگیم و گفتیم.
برادرشوهر که خیلی خوب برخورد کرد و گفت مهم زن داداشه که راضیه و زندگی خودشون و خودتون می دونید و خوشبخت بشید. ولی نمی دونستم برخورد جاری ام چیه. با جاری خیلی خوبم خدا رو شکر . می ترسیدم با توجه به اخلاقش خیلی ناراحت بشه. ولی خدا رو شکر وقتی بهش زنگ زده بودم ، مثل همیشه خیلی گرم گرفت و گفت تبریک می گم ان شاء الله خوشبخت بشن و خوش باشید و ... خیلی عالییییی. 
به خواهر شوهر هم گفتیم به شوهرش بگه.
این چند روز هم اثاث کشی مادرشوهر بود. من با بچه کوچکم و همسر اومدیم کمک و شب موندیم. همتا هم پیش بچه ها بود و بچه ها هم از درس و مدرسه نیافتادن. دوباره الان اومدیم خونه مادر شوهر و کمک و چیدمان و ... . و بچه ها هم پیش همتان. و این از مزایای تعدده. اینجوری هم به مادر شوهر رسیدیم و هم بچه ها از درس و مدرسه نیافتادن.
گاهی اختلافاتی همسر و همتا دارن. اختلافاتی که انگار از تفاوت فرهنگی نشآت می گیره  و امیدوارم زودتر رفع شه. امیدوارم همه زندگی ها پر از ارامش باشه و همه زن و شوهر ها با هم خیلی خوب باشن بویژه همتا و همسر.
  • همسر اول
 
دیروز تو یکی از گروه ها در مورد مزایای تعدد و هم خونگی صحبت شد
دیروز یه نمونه از روزهای تعامل بین من و همتا و نشون دهنده مزایای تعدد موفق بود.
شب قبل بچه کوچکیم  تا دیروقت بیدار بود و نمی خوابید و تو خواب هم خیلی اذیت کرد و من اصلا نتونستم بخوابم. ظهر با خیال راحت خوابیدم . همتا زحمت نگهداری بچه رو کشید و خیالم راحت بود که به همسر و بچه می رسن . بعد هم که بیدار شدم همسر و همتا و دوتا بچه ها رفتن دستجرد گردش ، منم نرفتم علت اصلی این بود که همسر و همتا تنها باشن و من مزاحم نباشم . وعلت دوم اینکه خیاطی بکنم و شام رو آماده  کنم و... . بماند که چرخ خراب شد و نتونستم خیاطی کنم، اما کارهای منزل رو انجام دادم و وقتی عزیزانم از تفریح برگشتن ،  خوشحال بودم که خوشحالن و روحیه مضاعف داشتن. 
این یه نمونه از تعامل تو زندگی تعددی موفق هست. وقتی من کار دارم ، خسته ام ... همتا کمک حالم می شه ، و وقتی هم همتا خسته است من سعی می کنم کمکش باشم. 
البته مزیت هم صحبتی و درددل هم هست که معمولا آقایون حوصله شنیدن  حرفها و تعریفهای خانمها رو ندارن. 
 
دیگه اینکه اگر برای مساله ای یکی بره بیرون ، اون یکی به امور منزل می رسه.
مثلا پری روز برای کار اداری باید می رفتیم کاشان. من و همسر و بچه کوچیکم باهم رفتیم. البته همتا خیلی گفت بچه رو بزاریم پیشش اما بچه های کوچیک دیدین که عاشق بیرون رفتن هستن، ما هم بریدمش، البته خیالمون راحت بود که همتا خونه است و وقتی بچه ها از مدرسه بیان ، پیششونه و دیگه دغدغه اونها رو نداشتیم.
امیدوارم همه زندگی های تعددی موفق باشن و از مزایای اون بهره مند بشه. البته تعدد زوجات خیرهای زیادی داره که به همش اشاره نشده
  • همسر اول
 
دیروز یه روز خاص بود. چند وقت پیش رفته بودیم زیارت عموی امام زمان ، حسین ابن علی ع ، در نزدیکی نطنز . دیروز صبح قبل از اذان صبح همتا خوابی دیده بود.  تو خواب صدایی می شنیدن که می گفت ممنون که اومدین زیارت من ، همتا از شخصی که اونجا بودن می پرسن ایشون کی هستن و اون فرد پاسخ می دن عموی امام زمان عج هستن... . شاه سلطان حسین یا حسین ابن علی ، عموی امام زمان عج در نزدیکی نطنز هستن و به قول همسر هر وقت اونجا و از ایشون چیزی خواستن ، حاجت روا شدن. جای خیلی باصفایی هست. پیشنهاد می کنم به زیارتشون برید.
 
چند روز پیش با خبر شدم دایی بزرگم سکته کرده بودن و بعد آنژیو کردن. امروز قرار گذاشتیم منو همسر بریم تهران برای دیدن پسر دایی ام که بچه اش فوت کرده بود و دایی بزرگم ....  .  دایی ام که اومده بود خونمون گفته بود مادرم پاش اونقدر درد می کنه که با عصا راه می ره. تو راه تهران همسر گفتند که بیا برو یسر به والدینت بزن و ... . برای من با توجه با گذشته و حرفها و مسائل خیلی سخت بود . دیگه حوصله نیش و کنایه و .... نداشتم. برام رفتن خونه والدین از پذیرش تعدد هم سختتر بود. نَفسَم اصلا دوست نداشت. از طرفی چون خودشون گفته بودن نیا خونه ما و چند بار هم خواسته بودم خودم خونشون برم و خواهرم گفته بود فعلا نیا، خیالم راحت بود که گناهی نمی کنم. اما باز گاهی می موندم کارم درسته یا نه. وقتی همسر گفت خیلی اذیت شدم . بهش گفتم استخاره کن. صفحه ۵۳۹ اومد. تصمیم گرفتم برم ، بخاطر خدا و اطاعت از فرمان خدا.بعد از بهشت زهرا ، رفتم سراع کارم و بعد نماز مغرب و خونه مادرم اینا. به خواهرم گفته بودم امروز میام . پیام و زنگ زده بود که نیا و بیشتر حرص می خورن و ... . گفتم نه دیگه استخاره کردم خوب بوده و میام. دم مسجد همسر برام دعا کرد و با لبخند و قوت قلب و اطمینان و توکل به خدا، منو راهی کرد. رفتم دم خونه قدری قران خوندم و آروم  شدم و زنگ زدم. بابام اومد و سلام لبخند و... همدیگرو بغل کردیم و روبوسی و خواهرم اینا. مادرم که ناراحت بود و اجازه  روبوسی نمی داد. می گفت از این حرفت نمی گذرم که گفتی ما بهت ظلم کردیم . و مساله مانتو و ..‌ گفتم اصلا من همچین حرفی نزدم!!!😮😮😮
 
خلاصه اونها گفتن و منم گوش دادم. خیلی جاها اشتباه بود... اما چیزی نگفتم . خلاصه به مادرم قبولوندم که من نگفتم و یا یه کلاغ چهل کلاغ شده یا عده ای از روی عناد گفتن. بغلش کردم و گریه کردیم. بابام می گفت اگر خواستی بیای خودت و دخترت  بیا. می گفت کارت درست بوده ولی نمی کردی و ... حالا خدا رو شکر خوشید و ... خیلی قضاوتهای اشتباه در مورد  همسر و زندگی ما داشتن ولی چیزی نگفتم . پدری که بهم از بچگی می گفت "دختر با لباس سفید می ره خونه بخت و با لباس سفید بر می گرده و همیشه بدون! تنها کسی که برات می مونه  شوهرته؛ نه پدر مادر و نه خواهر برادر ، هیچ کس برات نمی مونه؛ و هوای شوهرت رو داشته باش " ، این چند ساله و امشب حرفهای کاملا مخالف می زد . که آدمی  که پدر مادر پشتشه و قدرت داره تا شوهر فلان گفت باید بچه رو بزاره پیشش و بگه من رفتم خونه بابام مثل ... ، .
 
 نمی دونم. کلا ماها خیلی تغییر کردیم. آخر سر با روبوسی و رضایت خداحافظی کردیم. اگر چه با توجه به صحبتهای مشاور مدرسه بچه ها ، با توجه به رفتار والدین ، و منع همسر از رفتن بچه ها به اونجا و ...رفتن اونجا صحیح نیست و   همین که حالت قهر نباشیم خوبه و فعلا حداقل باید دوری باشه تا همه چیز درست بشه و خیلی مسائل روشن بشه...
 
ولی در کل روز خوبی بود. اگر چه نشد دیدن دایی و ... بریم، ولی حداقل صله رحم والدین رو بجاآوردم  و سعی کردم کدورت و سوء تفاهم ها رو بر طرف کنم که از لطف خدا بود. سعی کردم در مقابل خیلی حرفها فقط سکوت کنم و عصبانی نشم که از لطف خدا بود...
 
از همسرم هم ممنونم بابت لطفش و پشتیبانی اش و انتظار چند ساعته اش ...
 
وقتی داشتم می رفتم اونجا می گفتم خدایا فقط بخاطر تو دارم می رم و کاری کن گناه نکنم و درست رفتار کنم و خیر باشه. گفتم در هر حال که مسیر من مشخص و محکم می شه و حجت بر من تمام که تمام تلاشم رو کردم و اگر هم اجازه دادن که خیره ان شاءالله...
 
امیدوارم خداوند در لحظه لحظه زندگی کمکمون کنه
از همتا هم ممنونم بابت نگهداری بچه ها تو این مدت، بویژه بچه کوچیکم که خیلی بی قراری و بی تابی از دوری ما می کرد.
 
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه
  • همسر اول
 
دیروز روز خوبی بود. صبح دایی ام زنگ زد که تو راه بودن و می خواستن بیان خونه ما. دیسک کمر همسر عود کرده بود و دو روزی درد شدید داشت که خدا رو شکر دیروز دردش آروم  تر شده بود. این اولین دیدار با فامیل بود. دایی و زندایی و پسر خاله ام و خانوم و بچه هاش اومدن خونمون. البته نموندن ، داشتن می رفتن یزد ، ولی افتخار دادن و یسر به ما زدند. خیلی خوب بود . خیلی خیلی. نمی دونستم برخورد فامیل چطور خواهد بود ، البته حدس می زدم دایی ام اینا برخورد خوبی داشته باشن، قبلا هم به خاله ام اینا گفته بودند که می خوان بهمون  سر بزنن. خلاصه  اومدن  خونمون و خیلی گرم برخورد کردند . با همتا هم خیلی خوب برخورد کردند. اصلا انتقاد و خرده ای نداشتن. روابط خوب ما رو هم که دیدند، شاید مطمئن تر شدند . زندایی ام گلگی می کرد که چرا دیگه خونشون نرفتیم و ... خیلی خوشحال شدم که اومدن خونمون . دایی می گفت من هیچ وقت نمی گم کار بدیه.... . خیلی خوب بود. راستش روز قبلش کمی دلم گرفته بود ، که شب یلدا همه می رن خونه بزرگترا...‌ اما خدا خواست و دایی اینا با اومدن و برخوردشون خوشحالم کردند. زندایی حتی همتا رو هم تعارف کرد که بیاد خونشون. 
خدا رو شکر کردم که امور رو مثل همیشه درست می کنه. امیدوارم بهترین ها برای همه رقم بخوره . دیشب هم اولین یلدا رو با همتا داشتیم . کلی بازی کردیم و خندیدیم. به بچه ها کتاب هدیه دادیم . از فردا باید خیاطی کنم. عروسی خواهرشوهر نزدیکه. نزدیک نزدیک...
امیدوارم همه خوشبخت باشن و همه مجردها برن خونه بخت.
  • همسر اول