اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

" رضایش " زندگی فقط برای رضای او

اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

روز نوشت یک زن از یک تصمیم!
همسر اول هستم‌.سال ۸۲ ازدواج کردم در سن ۲۲ سالگی.لیسانسه هستم و طلبه و خانه دار.۳ فرزند گل دارم.
زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم. دست در دست هم گذاشتیم و توکل به خدا کردیم.در مسائل کاری به حمدالله کمک همسر بودم.
کل مهریه ام را همان اویل عقد بخشیدم.
چیزی به نامم نیست.
یک منزل مسکونی و ماشین داریم و به لطف قناعت اوضاع مالی مان روبراه است.
دو سالی در مورد تعدد زوجات تحقیق کردم و اوضاع جوانهای اطرافم رو بررسی کردم.
به همسر پیشنهاد تعدد دادم و اعلام رضایت کردم.
همسر هم بررسی کردند و بعد تصمیم به تعدد گرفتند...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

 

 
همتا وقتی اومد برای بچه ها کادو خریده بود. برای منم لباس خریده بود، منم براش لباس خریده بودم . یه شب ، هر دو با هم لباسهایی که همتامون خریده بود رو پوشیدیم بدون هماهنگی!😍  . تو کارها کمک هم هستیم ، مثلا من موهای همتا رو رنگ می زارم و ... ، همتا بچه رو نگه می داره تا من به شبم برسم و ... .
 
یکی از خانمهای تعددی به من می گفت چرا نمی زاری همتا و همسر دو تایی برن سفر.خوب این خانم که این مطالب رو گفتند کلا ذهنیتش در مورد تعدد اینه که دو تا زندگی جدان. نمی تونه بپذیره  که تعدد یعنی اضافه شدن یکنفر دیگر به زندگی.چون با وجود زندگی خانوادگی سفر و ... همه چیز خانوادگیه. یه پیشنهاد هم برای ایشون دارم. الان به ذهنم رسید. چون دوست داشتن تو یه خونه زندگی کردن رو تجربه کنن و شرایط براشون جور نشد بهتره از یه سفر دسته جمعی شروع کنن....
 
در مورد سفر خودمون به همسر پیشنهاد داده بودم که دو تایی برن سفر  ولی همسر قبول نکرد و گفت هرگز اینکار رو نمی کنه. نمی تونه زن و بچه اش رو بزاره تنها خونه و خودش با زنش بره گردش. می گفت این یعنی از بین رفتن نظام  خانواده. می گفت اون موقع که دو تایی رفتیم سفر یعنی با خانواده رفتیم و کسی از اعضای خانواده رو تنها نذاشتم تو خونه که الان اینکار رو بکنم. متاسفانه اینجور حرفها سیستم زندگی خانواده ها رو بهم می  ریزه. باید بر اساس شرع نظر داد و نسخه زندگی خودمون رو برای بقیه نپیچیم تا براشون مشکل ایجاد نکنیم که در این صورت ضامن هستیم‌. با این وجود باید بگم از اول و قبل از عقد بنا بود خانوادگی بریم مشهد و اونجا عقد کنیم که برنامه تغییر کرد. همتا خودش از ابتدا گفته بود همه باهم بریم‌. ولی باز با همسر صحبت کردم چند بار که تنها برن ، شاید همتا اینجوری بیشتر دوست داشته باشه به هر حال ، با خلقیات هم هم بیشتر آشنا می شن. تا اینکه همسر صدام کرد و خودش گفت می خوای برو بگو همتا بیاد بهش بگم باهم بریم. همتا داشت حیاط رو می شست. رفتم صداش کردم و من رفتم سراغ حیاط. دیدم همتا اومد سراغ بقیه کارش و قبول نکرده . نسشتم باهاش حرف زدم هر چی گفتم تنها برید قبول نکرد. می گفت یا همه با هم می ریم یا هیشکی نمی ره. این خواست خود من بوده. برای چی اینجوری می گی. اصلا شما نیاید خوش نمی گذره. هر جی گفتم قبول نکرد . آخر سر هم گفت همین که من می گم ، بگو چشم!😁 منم گفتم چشم 😁 و همه دیگرو بغل کردیم و بوسیدیم. 
حکم دادگاه رو هم گرفتیم. 
دیروز هم رفتیم نیاسر ، جای همه دوستان خالی
تو این مدت خیلی کمک هم هستیم. با همتا صحبت می کنم و خلقیات شوهر و علائقش رو توضیح می دم و راهکار می دم که چطور بهم نزدیک شن، چکار کنه محبت بینشون زیاد شه و روشهای همسرداری و...‌ ، تجربه چندین ساله که  خودم به سختی بدست اوردم... چون همتا الان خیلی از ناراحتی های همسر رو از سمت خودش می بینه، که اینطور نیست... من تشویقش می کنم بیشتر پیش شوهر بشینه و ... . موهاشو رنگ گذاشتم.... همتا طفلی هم گاهی که بچه خیلی اذیت می کنه ، می بردش پایین تا نصفه شب تا من بخوابم.خدا خیرش بده.
یه اتفاق بدم افتاد. موهای همتا رو دکو کرم گذاشتم که بعد از حدود ۱۰ دقیقه از گذاشتن مواد ، مواد بشدت داغ شد، من رفته بودم ملافهای تخت رو برای همتا بدوزم که بچه ها داد زدن مامان ، سر مامان دود می زنه و .... رفتم سرش رو زیر آب سرد شستم. اونقدر داغ شده بود که دست نمی تونستم بزنم! موهاش یخورده آسیب دیده. ولی خدا رو شکر اونجوری نسوخته.  نمی دونم موادش چه مشکلی داشت که بجای ۴۰ ، ۴۵ دقیقه موندن روی سر ، بعد از ۱۰،۱۵ دقیقه اینجور شد.
خیلی ناراحت شدم از همتا معذرت خواستم ، همتا هم می گفت تقصیر تو نبوده ابجی تازه گذاشته بودی.‌.. 
خدا رو شکر زندگی تعددی خیلی بهتر از اونچیزی هست که تصور می کردم. البته اگر هدف همه مون رضایت خدا باشه و برای خدا زندگی کنیم. از طرفی طبق توصیه اسلام هدف هر دوی ما خوب شوهر داری کردن باشه . دیروز تو حرم با خواهرم صحبت می کردم بهش می گفتم تنها مشکل الان ماماینا هستن که خودشون رو حدا کردن. مامانم انگار پاش خیلی درد می کنه و نمی تونه از خونه بره بیرون. آمپول تو پاش  زدن و فیزیوتراپی می کنه. چقدر دلم می خواست می تونستم برم دیدنشون...
خدایا خودت دنیا و همه امورمون رو ختم به به خیر کن
 
 
  • همسر اول

زندگی تعددی

۲۵
مرداد


طبق احکام چند روز اول بعد از عقد ویژه خانم جدید است و بعد حق قسم بوجود میاد. ما هم این دوران رو الحمدالله به خوبی و خوشی سپری کردیم. خدا رو شکر از تعدد راضی هستم.در جواب دوستانی که می پرسن  اذیت نیستی و چه حسی داری... باید بگم فکر کنید جاری ، خواهر، خواهرشوهر، مادر شوهر پیشتون زندگی می کنه ... اذیت می شید ؟ خوب تجربه من هنگامی که اونها چند روز پیشم بودن اینجوری بود : کارهای خونه رو باهم انجام می دادیم و درد دل می کردیم و از هر دری صحبت می کردیم و .... . فقط الان هم حس صمیمی تری دارم و هم حق قسم هست. مثل یک خواهر خیلی نزدیک و دوست داشتنی.
اما در مورد مسائلی که تو زندگی پیش میاد باید بگم معمولا طبق تجربه و صحبتهایی که با افراد تعددی موفق داشتم اکثرا مسائل ها بر سر رفتار همسر هست. معمولا همتا ها با هم مشکلی ندارند. در مورد رفتار همسر یک مورد رو می تونم بگم این هست که شوهر با خانم اول سالها زندگی کردند با توجه به دوران مشترکی که باهم داشتند و مسائلی که پشت سر گذاشتند ،با هم راحتتر هستند ، بنابراین وقتی مساله ای مرد رو ناراحت بکنه ممکنه اون رو در جمع خانواده به همسر اول تذکر بده ، در حالی که با توجه به رابطه تازه بین همتا و همسر این تذکر نباشه یا غیر علنی باشه. اگر چه همسر باید توی رفتارش عدالت رو رعایت کنه،  خانم اول نباید روی این مساله حساس شه ، با گذر زمان و در میان گذاشتنش با همسر آرام آرام درست می شه، اگر چه خوبه حرمتها حفظ شه...
و البته این مورد در کنار شناخت بهتر اخلاق و رفتار و سلائق شوهر هست که همسر اول  می تونه از این مزایا بهره ببره و اونها رو با همتا به اشتراک بزاره تا هم رابطه خانواده و رابطه بین دو همتا نزدیک تر و بهتر بشه و هم رابطه همسر و همتا.

 

دیشب همسر پیش ما نبود، رفته بود پیش مادرشون تا یسری کارها رو انجام بدن. منو همتا با هم صحبت کردیم و یسری تجربه هاییکه داشتم رو با همتا درمیون گذاشتم. از اخلاق همسر و چیزها و رفتارهایی که دوست داره. 

تصویری هم با شوهر و مادر شوهر صحبت کردم، و همتا هم برای اولین بار با مادرشوهر و خواهر شوهر صحبت داشتند. خدا رو شکر برخورد مادر شوهر و خواهر شوهر خیلی گرم و خوب بود.

برای عید قربان هم به مادرم اینا پیام تبریک دادم. و طبق معمول جوابی نگرفتم.

امیدوارم همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره.

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

 

  • همسر اول

عقد همتا

۱۹
مرداد


تو این چند وقت کلی ماجرا داشتیم. قرار بود بریم برای مراسم رسمی همتا که ماشین خراب شد و چندین روز رفت تعمیرگاه. همین طور مرتب عقب افتاد. تا اینکه بالاخره چهارشنبه ساعت ۱۱ عازم شیراز شدیم.
شب قبل سرویس خواب رو جابجا می کردم و سرویس های جدید رو باید می چیدیم و سیستم اتاقها ... که نرسیدم همه را انجام دهم اما خواستم حداقل یک اتاق خواب آماده باشه برای ورود همتا و .... . خیلی بالا و پایین کردم. زانو درد بسیار شدید گرفتم که دردش امان نمی داد. شب از دردش چندین  بار از خواب بیدار شدم . پسر کوچکم هم که از وقتی از شیر گرفتمش شبها چند بار بیدار می شه و گریه می کنه و .. . باید بغلش کنم راه ببرمش و ... . خیلی بهونه می گیره. خلاصه شب های پر دردسر و روزهای پرکاری داشتیم.توی راه هم پام خیلی درد می گرفت و خشک می شد. رو زمین نمی تونم بشینم.😐 اصلا روز قبل از شیراز یه روز خاص بود . کمد افتاد و بچه ها زیرش اونو نگه داشتند و من تخته ها رو بگیرم ، همسر کمرش گرفت و ظرف شکست و عصبانیت و چندین اتفاق دیگه انگار بدجور چشم خورده بودیم .
وقتی اومدیم شیراز رفتیم امارت قاجاریه. جای قشنگی بود. ولی شب و اذیت پسر کوچک و بارون باریدن اون یکی و صبح هم گریه و بهونه شدید پسر کوچیکه و ناراحتی باباش از این اوضاع و کوزه ای که شکست و ... . 
چند روز قبل ،وقتی با همسر رفته بودیم خرید،به همسر گفتم یه سبد مخصوص عروس برای همتا بخریم و چادر  . و خریدیم. قرار شد یه حلقه هم براش بخریم از شیراز؛ ولی متاسفانه پنج شنبه ها بازار طلای شیراز بسته بود!
خلاصه با یه جعبه شیرینی و چادر ،رفتیم خونه همتا. پنج شنبه شب . خانه خیلی ساده تر از اون که فکر می کردیم.ساده و صمیمی و با صفا. یاد خونه خاله صدیق افتادم و خونه مادر بزرگ شوهر. دو مادر همتا ،خیلی مهربون و شیرین بودند . و بردارانی محترم و برادرزاده بسیار گل. نشستیم و حرف زدیم. همون شب هم همسر خطبه عقد دائم رو خوند. جالب اینکه اصلا صحبت مهریه نشد. خود همسر با همتا مهریه رو هماهنگ کرده بود، ولی تو مجلس صحبتی نشد.تو هنگام عقد، هم همسر و هم من حس غریبی داشتیم. خدا رو شکر کردیم دعا کردیم و .... . صبح زود بعد از نماز ،همتا و همسر رفتند شیراز تا یکسری وسایل همتا رو بیارن خونشون و اتاقش رو تحویل بدند . بعد از ظهر اومدند . قرار شد همتا یسری وسایل رو جمع کنند و فرداش صبح زود برگردیم قم. مادر همتا به من گفت رسمتون برای جهاز چیه؟ گفتم هیچی حاج خانم لازم نیست . همه چیز هست... خیلی نگران دخترشون بودند به من می گفتند که بعد خدا و ائمه به تو می سپاریمش مواظبش باش و مثل خواهر باشید و ... . گفتم حتما ان شاءالله.
خیلی خوشحالیم . همتا دختر خیلی خوبیه . و خانواده اش. واقعا دوسشون دارم
  امیدوارم خدا برای همه خیر بخواد بتونیم با هم خواهرهای خوبی باشیم و به قرب الی الله برسیم

 

و امروز راه افتادیم برای قم. دیشب همتا خوابش نمی برد. همش بیدار بود. به نظرم دلتنگی و استرس داشت. موقع خداحافظی اشک تو چشمان مادران همتا بود و دلواپسیی که برای دخترشون داشتند..‌‌. . برام جالب بود، طفلی ها خیلی نگران دخترشون بودند. بردارانش می گفتند ان شاءالله خوشبخت بشی. مادرانش می گفتند با هم خوب باشید و مثل خواهر باشید و دنیا دو روزه ....

 

همونطور که خانواده همسر اول ناراحت و نگرانن ، خانواده همسر دوم هم نگرانن . نگران خوشبختی دخترشون با یک زندگیی که قطعا تصورش رو نمی کردند اینگونه باشه. اما امیدوارم بهتر از حالت تک همسری زندگی پیش بره و موجب رضایت  خداوند و صاحب الزمان عج و ائمه  اطهار بشه و رشد و قربمون.

الهی امین

  • همسر اول


بچه ها

در مورد راضی کردن خانم اول توسط اقایایون 



به نظر من آقا قبل از انتخاب کیس مورد نطر باید با خانم صحبت کنه

بگه من می خوام تعدد کنم

به زنش اطمینان بده هیچ مشکلی از طرف اون نیست

بهش قول بده جایگاهش همون که بوده هست

اینکه اونو مثل قبل دوست داره

فقط می حواد یه زن دیگه بگیره

به هر دلیل

مثل والدینی که بچه دوم میارن

سعی کنه در طی مدت زمان ارام ارام زن رو قانع کنه

البته اونقدر یدفعه و محکم نگه که زن بهم بریزه

اول شوخی 

بعد دوست دارم

بعد نظرت جیه

بعد مورد سراغ  نداری😁

تا یواش یواش خانم بگه مثل  اینکه قضیه جدیه

در طی ۶ ماه و یکسال خانم رو اماده کنه

بعد بره سراغ انتخاب کیس



به نظر من بدترین توهین به زن اینه که به هر دلیل مرد مخفیانه اینکار رو انجام بده. بنابر عرفی که وجود داره و تصور پیش فرضی  که با اون ازدواج رو شروع می کنن

حتی اگر زن بهم بریزه

مرد نمی تونه جای زن تصمیم بگیره و بهش نگه

اعتماد زن به تمام زندگی شون بهم نی ریزه



حالا اینجا دو حالت پیش میاد یا زن می پذیره که هیچ . 

یا نمی پذیره. اینجا اگر مرد اونقدر لازم دید که تعدد کنه  می تونه مخفیانه انجام بده. اونوقت اگر زن فهمید مرد می گه بهت گفته بودم پذیرش نداشتی و چون دوست داشتم و عاشقت بودم و نمی خواستم از دستت بدم مخفیانه انجام دادم

  • همسر اول

چند روزه ماشین خراب شده. همه کارهای اداری و بیرونی مون هم برای این چند روز هست. خیلی کارها بهم ریخته و منم بهم ریختم. دلم می خواست تا اومدن همتا یسری کارها رو بکنم که نشد . پسرم هم امروز رفت آزمون  سنجش رو داد برای جهشی خوندن. یکی دو روز پیش هم رفتیم دادگاه  برای رضایت تعدد زوجات . حاج آقا می گفت چرا راضی  شدی‌ . گفتم خودم پیشنهاد دادم . بدین علت و ... خیلی خوشحال شد و تعجب کرد و به شوهرم گفت  مومن واقعی به این می گن و آفرین قدر خانمت رو بدون و من اگر جای  تو بودم روش زن نمی گرفتم😂 گفتم حاج آقا وضعیت جامعه و ... دید نه انگار واقعا من مصمم هستم و راضی خیالش راحت شد و حکم رو نوشت . چتد وقت دیگه حکم آماده می شه و پیام میاد که بریم حکم رو بگیریم. 

خدا کنه ماشین رو زودتر بدن تا برای برنامه  های همتا دچار مشکل نشیم.


  • همسر اول

سلوک زن

۳۰
تیر

پذیرش #تعددزوجات [#حکم_خدا]

#شرط_سلوک_زن از منظر #علامه_طهرانی

🔸

🔻آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی فرزند #علامه_طهرانی در بیان خاطره ای از پدرشان میفرمایند:

🔸روزی در محضر حضرت علامه والد بودیم شوهر یکی از مخدّرات [خانمها] به ایشان گفت:

🔻خانمِ ما تقاضا دارد که او را [بعنوان شاگرد سلوکی] بپذیرید... 

⚠️ولی #علامه_طهرانی با تندی رد کردند و نپذیرفتند.

🔻بعد از مدتی، آن شخص، حقیر (فرزند علامه) را جهت همین امر واسطه قرار داد و بنده پیام ایشان را به علامه والد رساندم، اما ایشان باز هم نپذیرفتند و فرمودند: 

🔻آقاجان! این خانم #تسلیم است؟! اگر شوهر او #تجدید_فراش کند [و #تعددزوجات داشته باشد]، آیا این خانم آرام می نشیند یا غوغا به پا میکند؟! 

🔻حقیر که آن مخدره را میشناختم و می دانستم که #روح_تسلیم در او نیست و در برابر این امور تاب نمیآورد، عرض کردم: نه، ایشان داد و فریاد کرده و غوغا به پا میکند!


🔸 #علامه_طهرانی فرمودند:

👌 #سلوک که تنها #ذکر_گفتن نیست!

✨سلوک، #تسلیم بودن و گردن نهادن به «ما جاءَ بِهِ النبی (صلى الله علیه وآله وسلم)» (اقتدا و تسلیم به شریعتِ پیامبر اسلام) است.

✨سلوک #تسلیم_حق_بودن است. 

✨سلوک یعنی [از حکم الهی] هر چه به او گفتند، بگوید «چشم».

✨[سلوک یعنی] در پیشگاه خدا عبدِ مملوکی باشد که «لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْء» : (خودش -بدون اتکاء به حق- قدرت بر شئ و کاری در خود نیابد -و فقط خدایش را قادر و مالک ببیند-). 

✨[سلوک یعنی] به حقیقت ببیند که «لاَ یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَیَاهً وَ لاَ نُشُوراً» : (اینکه عبد، هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خویش را در اختیار خودش ندارد -و هرچه دارد از خدا بیابد که او مالکِ علی الاطلاق است-)؛


✨نه اینکه عبد به [آن] #احکام_خدا ‌[مانند #تعددزوجات] که موافق هوای نفس او نیست اعتراض کرده، و داد و بیداد و غوغا کند.

[اینکه به حکم خدا اعتراض کند، یعنی خدا را تنها «مولا» و تنها «ربُّ الأرباب» و تنها «صاحب تصرّف مطلق» در خودش نیابد، ولذا حاضر نمیشود که خداوند به هر حُکمِ حکیمانه اش در او نفوذ و تصرّف ربّانی کند، و این فرد در برخی احکام مانند #حکم_تعدد_زوجات از ربوبیت حق سرکشی کرده و به سلیقه ی هوای نفسانیِ خودش و #ربوبیت_نفس_اماره تسلیم میشود، و خودش را به #شرک_پنهان شریک در تصرّفِ ربوبیت و حاکمیت حق می پندارد. در حالی که #اولیاءالله تماماً تحت تصرّف اراده و حکم حق هستند، و هرگز بدون اذن و امر الهی، در خویش و خلقت تصرّف نمیکنند]. 

[پایان بیان سخن علامه طهرانی] 

🔶

🔻فرزند علامه طهرانی در توضیح میفرماید: 

🔸آری، همانطور که اشاره شد حضرت علامه ی والد بر #شرط_تسلیم تاکید و اصرار داشتند؛ زیرا عِمادِ سلوک در رفعِ «حجاب تعیّن» فقط #تسلیم است، و سالکی که در او #روح_تسلیم و #عبودیت [مطلق] نیست، برای همیشه در «غَیابَتِ الجُبِّ نفس (نهانخانه قعر چاه نفس)» محبوس میماند!! ⚠️(پناه بر خدا)

✨(اشارتی انفسی، به آیات ۱۰ و ۱۵ سوره یوسف، که «یوسف» را اشارت و نماد روح و جانِ قدسی، و «قعر چاه» را اشارت و نماد بدن و میل نفس اماره و تعلّق به عالم طبیعت می یابند، که آن یوسفِ جانِ قدسی در آن قعر چاه امیال نفسانی محبوس و گرفتار است).


🔻[برای نجات جانِ قدسی از حبس در قعر چاه نفس]، سالک با حُسن استقامت در #طریق_توحید و #عبودیت و #اقتدا_به_شریعتِ رسول الله (صلی الله علیه و آله)، نباید هیچ نصیب و بهره ای برای نفس بگذارد، و در برابر مشکلاتِ طریقت، صبور و شکیبا باشد، و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) نکند، و الا اگر بخواهد هم از [هوای نفس و] حظوظ نفس بهره ببرد و هم از #نور_توحید [در عبودیت به #احکام_حق]، آنگاه محکوم به #نفاق است. 

✨[چرا که ظاهرش را توحیدی و مسلمان نشان میدهد، اما در باطن تسلیم نیست و مخالفت و اعتراض به احکامِ حق -مانند تعدد زوجات- دارد، و این علامت #نفاق و #شرک_پنهان و موجب هلاکتِ جان است، که از این خطر عظیم پناه به خدای کریم میبریم]

🔶

🔻منبع: کتاب «نور مجرد»، جلد ۱ ، ص۶۰۲ و ۶۰۳ (تصویر ضمیمه👇)

🔶

✅ کانال توحید در وحدت زوجات

💖 #وحدت_زوجات درخانواده های مستحکم به حُکم #تعددزوجات💖

💞 t.me/wahdatzojat/133 💞

  • همسر اول

نگرانی

۳۰
تیر

چند روز دیگه می ریم شهر همتا برای مراسم رسمی و اینکه دیگه ان شاءالله برای همیشه بیاد با ما زندگی کنه.

تو این مدت با مادر شوهر خیلی حرف زدم. گفتم همتا دختر خوبیه و ... . گفتم نگرانه که شما می پذیریدش یا نه. بهش گفتم شما چه زن خوبی هستی و ..‌. . مادرشوهرم خندید. تائید کرد. اگر چه نگرانی هایی هم داره. گفتم خودت ببینیش خیالت راحت می شه و خدا رو شکر می کنی. از طرفی گاهی یه نکاتی آزارمون می ده. دلم می خواست تو مراسم اینها رو به همتا بگم.

اگر چه می دونم اینجا اینا رو می خونه.

بگم ما برای این ازدواج خیلی کارها کردیم . خودت می دونی. با سختی خانواده شوهر رو راضی  کردیم. جاریم اینا که هنوز نمی دونن و حتی با شوخیش هم خیلی ناراحت می شه. فامیل من ... . مادرم اینها که هنوز همون طورند. ما زندگی مون و اینده بچه ها و حرف مردم و اجتماع رو در روبرومون داریم... ازت می خوام فقط مطمئن  باش و چند وقت دیگه به هر دلیل جا خالی ندی و دشمن شاد نشیم. بگن دیدید درست می گفتیم...

بعد دیدم خوب من اگر به خاطر خدا کار کرده باشم و اخرش هم اینجوری بشه باز فرق نباید برام بکنه. اگر حجت بر ما تمام شده باید کار رو انجام بدیم و باقی امور رو واگذار  کنیم به خدا....

افوض امری الی الله


صبح همسر برام قران می خوند. در مورد رفتار مامانم اینا ناراحتم . ولی وقتی ایه رو شنیدم اروم شدم.انگار در مورد والدینم بود. خداروشکر که دلیل و راهنمام هست

الممتحنة

إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩) 

  • همسر اول


عده ای می گن ازدواج دوم باید از روی میل باشه نه خیر خواهی و رضای  خدا و زن اول هم نباید دخیل باشه در این انتخاب!!

پاسخ و بررسی بنده:


اینکه هدف اصلی ازدواج و اینکه کلا چرا ازدواج می خواهد بکنه رضای خدا باید باشه!هر کاری انسان انجام می ده باید بخاطر خدا باشه وگرنه باخته. حتی هدف خیر خواهی هم خوبه . خیر خواهی برای خدا. مثل ائمه و پیامبر اکرم ص که ازدواجهاشون به خاطر خدا و خیر خواهی  بوده.

اما بعد از هدف اصلی ، در جهت انتخابهاشون ، قطعا آن کسی را انتخاب می کنند که دلشون هم بخواد.حال عده ای دنبال صرف دل و زیبایی می رن که زیبایی از دست می  ره و عادی و کهنه  می شه. و عده ای هم اخلاق رو انتخاب می کنند که هرگز کهنه نمی شه و از بین نمی ره ، بلکه رشد هم می کنه. بنابر این ایشون هم زن باب میلشون رو انتخاب کردند. زنشون هم کاملا باب میلشونه.اونچه می خواستن.

از طرفی اینکه زن اول هم در انتخاب زن دوم شریک باشه اصلا بد نیست و مزیت هم داره.اولا زن جنس زن رو خوب می شناسه.دوما شوهرش رو و علائقش رو خوب می شناسه.سوما سازگاری بین زنها بیشتر و دردسر ها کمتر می شه.چهارما حس در اون دخیل نیست و انتخاب عاقلانه است و بعد از ازبین رفتن حس پشیمانی ببار نمی یاره.پنجما سازگاری بیشتری بین زنها وجود داره و تنشها کمتره و مرد ارامش بیشتری داره و زن دوم راحتتر زندگی می کنه

حال مرد از بین زنهایی که زن اول برای مرد گزینش کرده یکی رو انتخاب می کنه که باب میلشه و این انتخاب بهترینه.

نه اینکه زن بگه با این ازدواج کن. نه. مرد می گه من نمی خوام با هر خانمی وارد صحبت بشم و ..‌ . یه خانم با این ویژگی ها پیدا کن که دوست داشته باشن وارد تعدد بشن. همسر اول هم چندین مورد بر طبق نظر آقا پیدا می کنه. بعد آقا باهاش وارد صحبت می شه و اون گسی که میل و عقلش بهش هست رو انتخاب  می کنه 

این حالت در ازدواج های اول هم هست. در ازدواجهای موفق. مادر پسر یکی رو انتخاب می کنه. چون جنس زنها رو می شناسه و احسلسی عمل نمی کنه و عروسی که با انتخاب مادر شوهر هم هست ، مشکلات خانوادگی اینده شون کمتره.

از طرف دیگه من هرچی ازدواج دارم می بینم که به شکست می انجامند و طلاق و ... همه از مواردی هستند که برای دل زن گرفتن نه رضای خدا و خیر خواهی؛

و زن اول رو دخیل ندونستن... . اما ازدواجهایی که موفق هستند ، ازدواجهایی که الان سالیان سال داره می گذره یا دارن همه توی یه خونه زندگی می کنن و موفقند از روی خیر خواهی و با دخالت زن اول بوده چون میل از بین می ره و

وقتی مشکلات زیاد باشه ادم قید هوی و هوس رو می زنه. اما وقتی به خاطر خدا و خیر خواهی باشه هرچه مشکل بیشتر باشه می دونه اجرش بیشتر و جا نمی زنه. از طرفی وقتی زن اول هم دخیل باشه می دونه اون خانم هم مورد تایید خورش هم بوده پس سازگاری به خرج می ده و زن دوم هم می دونم که با یک خانواده قراره زندگی کنه و نه صرفا یک مرد. پس سازگاری خودش رو با کل اعضای  خانواده می سنجه و وارد زندگی می شه. و در نهایت یک خانواده منسجم تشکیل می شه که زنها با هم خوب هستند و مرد عاشق زنهاست و بچه ها چون  خواهر و بردار واقعی اند و همه با هم خوش و خداوند هم از انها راضی و خیر  اخروی برای انها فروان.



بنابراین ازدواج کلا باید بخاطر رضای  خدا و خیر خواهی  باشه و زن اول باید همراه باشه در این مورد و چه بهتر  بررسی اولیه توسط زن باشه حتی و سازگاری بین زنها وجود داشته باشه . در نهایت بین موارد انتخابی بهتر است مرد بر طبق خواست و میلش انتخاب کند و زن دوم هم بداند که با یک خانواده قرار است زندگی کند نه یک مرد تنها.


اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه


  • همسر اول

امروز همسر بعد از اتمام مکالمه اش با همتا ناراحت بود

بهم می گفت من چیکار کنم

یکساعت صحبت کردیم بعد که می گم خسته ام و .... خداحافظ... همتا ناراحت می شه. از من توقع داره مثل یک عاشق و نوجوانی که تازه به عشقش رسیده رفتار کنم. ولی من یه مرد جا افتاده ام ، عمری ازم گذشته ، مسولیت زندگی و سه تا بچه دارم . اینجوری نمی شه.اینجوری باشه و همتا بخواد با این طرز تفکر بیاد داخل زندگی وقتی ببینه من اینجوری نیستم صدمه می بینه


همسر بهم گفت

تو خودت می بینی که من تو روز وقت صحبت با شما و ... مگر برای موارد ضروری ندارم. شب هم نرسیده به تخت خواب خوابم می بره. اگر همتا بخواد توقع داشته باشه من همش باهاش صحبتهای عاشقانه بکنم و پیامهای عاشقانه بدم ، وقتی من اهل این چیزا نیستم ، زتدگی مون آسیب  می بینه



بهش گفتم خوب باهاش صحبت کن. بدونه واقعیت زندگی چیه. .


خیلی ذهنش درگیر بود . به قول خودش، نمی خواد به کسی آسیب بزنه. نقش هم نمی تونه بازی کنه. ولی اگر اینجوری پیش بخواد بره ، زندگی درست پیش نمی ره و به مشکل بر می خوره





امیدوارم همه چیز رو خدا خودش درست کنه...


  • همسر اول

یه نشونه

۲۳
تیر

چند شب پیش خیلی ذهنم درگیر بود .از خدا کمک خواستم .همسر درست می گفت؟ اطرافیان درست می گفتن؟

با خدا حرف زدم ؛ خیلی؛ ازش یه نشونه خواستم . خواستم  بهم نشون بده چیکار کنم و چی درسته و چی غلط رو کی حساب کنم و نکنم

شب خواب دیدم


خواب دیدم داشتم یه چمدون می بستم برم یه کشور دیگه ، با هواپیما،  دیدن امام زمان عج . همراه با پسر کوچیکم. پدرم بود مرتب می گفت نمی خواد بری

حالا برای چی ... اصلا امام زمان عج نیست وجود نداره . گفتم چرا بابا جون هست از هر کی می خوای بپرس . هی می گفت نه . گفتم از هر کی مخوای بپرس . اسم یکی از همسایه ها رو آورد .گفتم باشه از همون بپرس ، اونم می گه هست.سعی می کرد منصرفم کنه.مادرم هم بود و اخم کرده بود که نمی خواد بری.بستن چمدونم خیلی  با سختی بود.خیلی تشویش داشت .هی یچیزی نبود. خلاصه چمدون رو بداشتم و همراه علی رفتم فرودگاه .دیدم این سالن برای اون کشور نیست.داشتم می رفتم همون سالنی که باید برم.نگاه و رفتار مردی بود که اذیتم می کرد..چمدونی که تو دست پا بود و درد سر . به نظرم  باز شد و داشتم بر می داشتم.با خودم گفتم کاش همسر می اومد منو می رسوند .... کاش چمدون رو می اورد.با بچه کوچیک سخته...ولی باز پاشدم و رفتم به سمت مقصود...


بعد بیدار شدم .خدا راه رو بهم نشون داد ...اینکه  مسیرم درسته و تو این مسیر باید روی پام خودم بایستم



فرداش همسرم تکه ای از صحبتهای آقای اسلامیه رو شندیدند وقتی داشتم گوش می دادم.خودش یدفعه بهم گفت پس اینکه من توقع دارم همه چیز درست باشه اشتباهه. وقتی تو زندگی تک همسری چند سال اول مشکلاته و تو زندگیی تعددی بارز تره ، پس  جهاد در راه خدا تحمل این مشکلات و ساختنه ... خدا رو خیلی شاکرم که دلیل و راهنما مونه و ما رو تنها نمی زاره...



دیشب پسرم خیلی اذیت کرد.از صبح تا شب یکسره حرف گوش نکرد و خراب کاری .زدمش.صورتش کبود شد...😢.بعد باهاش صحبت کردم.معذرت خواهی کردم.گفتم دیدی اونسری خانم حسینی معلمتون تعریف کرد ازت و گفت خیلی توانمد و باهوشی،  گفتی همش به خاطر شب بیداری های مادرمه...زد زیر گریه 

معذرت خواهی کرد.دستم رو بوسید و گفت مرسی منو زدی.قول داد پسر خوبی باشه .همش امروز هم می گفت ممنون...

امروز تولد امام رضاست .می خوام برای پسرم سرویس خواب بخرم ، هدیه ، به جبران کاری کردم... امیدوارم خدا منو ببخشه و من قدر دان این بچه های گل و زندگی عالییی که دارم باشم



امشب حرم بودم.گوشی همسر دست من بود و همسر رفته بود وضو  بگیره.همتا زنگ زد.وقتی همسر اومد بهش گفتم همتا زنگ زده بهش زنگ بزن. گفت چی می گفت؟ گفتم برنداشتم. گفتم شاید خوشش نیاد من گوشی رو بردارم.همسرم تعجب کرد.می گفت یه زن که یه زمانی مثلا اگر یه زن زنگ می زده به شوهرش ناراحت می شده قطعا ، چقدر تغییر می کنه که الان گوشی  رو برنداره که نکنه اون زنه ناراحت شه. چقدر تغییر می تونه ادم بکنه...

به فکر فرو رفتم راست می گفت. وقتی ملاک مالکیت و خودخواعی خودمون باشه با وقتی ملاک رفتارهامون رضایت  خدا باشه ، چقدر رفتارمون فرق داره...

  • همسر اول